بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نبرد تن به تن در شاهنامه - ۱ - نبرد رستم و اسفندیار
***
از دو تاکتیک جنگی ِ نبرد همگروه و نبرد تن به تن، تورانیان بیشتر نبرد تن به تن را بر می گزینند و این سبک نبرد را پیش می نهد.
***
افراسیاب: به انبوه جستن، نه نیکوست جنگ/شکستی بود، باد ماند به چنگ
***
نبرد رستم و اسفندیار
***
در دو جنگ، افراسیاب و اسفندیار، خواهان "نبرد تن به تن" هستند، و در هر دو نبرد رستم شیوه ی "نبرد همگروه" را پیش می برد.
***
اسفندیار، "نبرد تن به تن" را به رستم پیشنهاد میکند و رستم شیوه ی "نبرد همگروه" را پیش می کشد:
چنین گفت رستم به آواز سخت / که ای شاه شادان دل و نیکبخت -
ازین گونه مستیز و بد را مکوش / سوی مردمی یاز و باز آر هوش -
اگر جنگ خواهی و خون ریختن / برین گونه سختی بر آویختن -
(بگو تا سوار آورم زابلی / که باشند با خنجر کابلی) -
(برین رزمگه شان به جنگ آوریم / خود ایدر زمانی درنگ آوریم) -
بباشد به کام تو خون ریختن / ببینی تگاپوی و آویختن -
چنین پاسخ آوردش اسفندیار / که چندین چه گویی چنین نابکار -
ز ایوان به شبگیر برخاستی / ازین تند بالا مرا خواستی -
چرا ساختی بند و مکر و فریب / همانا بدیدی به تنگی نشیب -
چه باید مرا جنگ زابلستان / وگر جنگ ایران و کابلستان -
(مبادا چنین هرگز آیین من / سزا نیست این کار در دین من) -
(که ایرانیان را به کشتن دهم / خود اندر جهان تاج بر سر نهم) -
منم پیشرو هرک جنگ آیدم / وگر پیش جنگ نهنگ آیدم -
ترا گر همی یار باید بیار / مرا یار هرگز نیاید به کار -
مرا یار در جنگ یزدان بود / سر و کار با بخت خندان بود -
توی جنگجوی و منم جنگخواه / بگردیم یک با دگر بی سپاه -
بهادر امیرعضدی