برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
رستم در خوان سوم از هفت خوان، اژدها را می کشد. رستم یزدان را می ستاید:
چو رستم بر آن اژدهای دژم/نگه کرد بر زد یکی تیز دم-
بیابان همه زیر او بود پاک/روان خون گرم از بر تیره خاک-
تهمتن ازو در شگفتی بماند/همی پهلوی نام یزدان بخواند-
به آب اندر آمد سر و تن بشست/جهان جز به زور جهانبان نجست-
به یزدان چنین گفت کای دادگر/تو دادی مرا دانش و زور و فر-
که پیشم چه شیر و چه دیو و چه پیل/بیابان بی آب و دریای نیل-
بد اندیش بسیار و گر اندکی ست/چو خشم آورم پیش چشمم یکی ست-