برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

آیین ها در شاهنامه ی فردوسی - ۲ - آیین سکا ها (اجداد رستم)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***

آیین ها در شاهنامه ی فردوسی - ۲ - آیین سکا ها (اجداد رستم)

***

آیین سکا ها (اجداد رستم)
***
سکاها*۱،  با توجه به پیامبر شاه بودن جمشید و فریدون و گفت و شنود آنها، با «سروش»، یا به تعبیر سامی نژاد ها،«جبرییل»، خیلی قبل تر از  زرتشت، به آیین آریاییان، (پـَهـلـَـوی کیش باستان)، باور داشته اند. و تا پایان، سلطه ی بلا مـنازع دیـن دیگـری را، بـر نـمی تـابنـد. هـرچـند خـانـدان زال از پـر نـفـوذ تـریـن و قـوی تـریـن و شایـد تـنها حامیان پیگیر روزهای تنگ ِ  دینداران کیومرثی (از کیقباد تا منوچهر و نوذر) و حتی کیخسرو، و «به دینان» گشتاسب بوده اند. حتی، رویه ی روزهای آخر ِ کیخسرو را، نمی پسندیده اند. ولی همچنان، او را حمایت میکرده اند. 


سکاها - قومِ " سگزی " ، قبل از برآمدن زرتشت، به آیین آریاییان باستان باور داشته اند (پیامبر شاه بودن جمشید و فریدون و محاوره آنها با سروش یا به تعبیر سامی نژاد ها جبرییل) . و تا زمان رستم نیز این باور بر جا بوده . چه جنگ رستم و اسفندیار بر بنیاد قبول زعامت گشتاسب و آیین نوآور زرتشت (داماد گشتاسب) توسط رستم استوار بوده .


 "رابطه تیم گشتاسب - زرتشت – اسفندیار، با تیم حمزه (عموی مقتدرِ پیامبر) یا خدیجه – حضرتِ محمد - عمر خطاب، شباهت زیادی دارد".


 بدین ترتیب سکاها به نمایندگی بارز رستم و پشت پرده زال، پس از زرتشتی شدن ایران مقاومت میکنند و به آیین باستان آریایی پای بند میمانند .

بعد از کشته شدن رستم و غالب شدن بهمن (اردشیر دراز دست ) پسر اسفندیار ( بعد از مرگ اسفندیار، بنا به آخرین تمنای دم مرگ اسفندیار از رستم، حکم سیاوش برای رستم را پیدا میکند ) این مقاومت سکاها با اسیر شدن و به بند کشیده شدن تحقیر آمیز زال و رودابه و خاندان رستم، بوسیله و با شقاوت بهمن اسفندیار در هم میشکند .
 البته با همه این تفاسیرکه سکاها از قبول "دین بهی" سر باز میزنند، هیچگاه غیر خودی و دیو به چشم ایرانیان دیده نشده اند . حتی در مواردی دشمنان تورانی و اسفندیار ایرانی، رستم را به قید عاریتی سگزی ( سیستانی یا سجستانی با بار کلامی "غیر ایرانی") در می آورند
 ولی در سراسرشاهنامه سیستان (سرزمین سکاها)، به عنوان حاکمیتی نیمه رسمی و تحت لوای ایران و صد البته همیشه شاه بخش، حامی روزهای تنگ و محوری ترین موجودیت ایران به شمار آمده . رستم بزرگترین قهرمان ملی ایران است . علیرغم شاهنامه، در اوستا، از رستم که شاه ستون اسطوره "سکاها و در عین حال ایران" ست، نام و نشانی نمی توان یافت  ولی کم وبیش در چند مورد در متون دینی پهلوی ازین نام پر افتخار نشانی می توان یافت . شاید به این دلیل که رستم از گردن نهادن بدین دین نو پا "زرتشت" که رسوم کهن آریایی را زیر پا گذاشته ، ابا داشته و گرز بر گردن افراشته را خوشتر داشته تا یوغ تحمیل "زنار" زرتشت را بر گردن خمیده  و خوار . حتی به بهای کشتن سپنتودات sepantodata "اسفندیار" . و بخشیدن عطای نام و نشان به لقای روایات دینی زرتشتی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد