برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
آیین ها در شاهنامه ی فردوسی - ۹ - آئین مزدک - ۲ -
***
توطئه کسری بر ضد مزدک:
ز اصطخر مهرآذر پارسی/بیامد به درگاه با یار سی -
نشستنددانش پژوهان به هم/سخن رفت هر گونه از بیش و کم -
چوبشنید کسری به نزد قباد/بیامد ز مزدک سخن کرد یاد -
گر ایدون که او را بود راستی/شود دین زردشت بر کاستی -
ور ایدون که او کژ گوید همی/ره پاک یزدان نجوید همی -
به من ده ورا و آنک در دین اوست/مبادا یکی را به تن مغز و پوست -
گوا کرد زرمهر و خراد را/فرایین و بندوی و بهزاد را -
به خود آمدن کسری و بر نتابیدن آئین مزدک و روی بر تافتن از او:
چنین گفت کسری به پیش گروه/به مزدک که ای مرد دانش پژوه -یکی دین نو ساختی پر زیان/نهادی زن و خواسته در میان -
چه داند پسر کش که باشد پدر/پدر همچنین چون شناسد پسر-
چو مردم سراسر بود در جهان/نباشند پیدا کهان و مهان -
که باشد که جوید در کهتری/چگونه توان یافتن مهتری -
کسی کو مرد، جای و چیزش کراست/که شد کارجو بنده، با شاه راست -
جهان زین سخن پاک ویران شود/نباید که این بد به ایران شود -
همه کدخدایند و مزدور کیست/همه گنج دارند و گنجور کیست -
ز دین آوران، این سخن کس نگفت/تو دیوانگی داشتی در نهفت -
همه مردمان را به دوزخ بری/همی کار بد را به بد نشمری -