برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
ارژنگ
***
ارژنگ دیو، دیوی از لشکر شاه مازندران.
***
کشته شدن ارژنگ دیو بدست رستم در خوان ششم از هفت خوان رستم:
بخفت آن زمان رستم جنگجوی/چو خورشید تابنده بنمود روی-
به زین اندر افگند گرز نیا/همی رفت یکدل پر از کیمیا-
یکی مغفری خسروی بر سرش/خوی آلوده ببر بیان در برش-
به ارژنگ سالار بنهاد روی/چو آمد بر لشکر نامجوی-
یکی نعره زد در میان گروه/تو گفتی بدرید دریا و کوه-
برون آمد از خیمه ارژنگ دیو / چو آمد به گوش اندرش آن غریو -
چو رستم بدیدش برانگیخت اسپ / بیامد بر وی چو آذر گشسپ -
سر و گوش بگرفت و یالش دلیر / سر از تن بکندش به کردار شیر -
پر از خون سر دیو کنده ز تن / بینداخت ز آنسو که بود انجمن -
چو دیوان بدیدند گوپال اوی/بدریدشان دل ز چنگال اوی-
رستم:
ز کاووس در جنگ هاماوران / به تنها برفتم به مازندران -
نه ارژنگ ماندم نه دیو سپید/نه سنجه نه پولاد غندی نه بید -
.............................................................................
پ ن:
ارژنگ، ارژنگ زره، پسر زره:
یکی نامداری بُد ارژنگ نام/به ابر اندر آورده از جنگ نام-
طوس به ارژنگ:
به پور زره گفت نام تو چیست/ز ترکان جنگی ترا یار کیست-
چو گفتار پور ِ زره شد به بُن/سپهدار ایران شنید این سَخُن-
ارژنگ زره، برادر گروی زره و از سرداران سپاه پیران در نبرد با کیخسرو
ارژنگ زره، از یلان تژاو در جنگ با طوس، کشته به دست طوس نوذر:
بپاسخ نداد ایچ رای درنگ/همان آبداری* که بودش به چنگ-
بزد بر سر و ترگ آن نامدار/تو گفتی تنش سر نیاورد بار-
...........
* آبدار، کنایه از شمشیر طوس که از پولاد آبدیده ست.
ارژنگ، نام کتاب مانی نقاش