برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
سروش در کار امید و تحرک بخشیدن به کیومرث در مرگ سیامک:
سیامک به دست خروزان دیو/تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو -
کیومرث زین خود کی آگاه بود/که تخت مهی را جز او شاه بود-
یکایک بیامد خجسته سروش/بسان پری پلنگینه پوش-
سروش، پس از کشته شدن سیامک به دست خروزان ِ دیو، به کیومرث ندا می رساند که، غم بنه، سپه برکَش و گرد ازین خیل دیوان برآر:
نشستند سالی چنین سوگوار/ پیام آمد از داور کردگار -
درود آوریدش خجسته سروش/کزین بیش مخروش و باز آر هوش-
سپه ساز و برکش به فرمان من/ برآور یکی گرد از آن انجمن-
از آن بد کنش دیو روی زمین/بپرداز و پردخته کن دل ز کین-
کی نامور سر سوی آسمان/برآورد و بدخواست بر بدگمان -
بر آن برترین نام یزدانش را/بخواند و بپالود مژگانش را-
وزان پس به کین سیامک شتافت/شب و روز آرام و خفتن نیافت -
………………………........................................……………………
پ ن:
* خروزان، خزروان، خزوران و دیو سیاه نیز در شاهنامه آورده شده:
سیامک بیامد برهنه تنا/برآویخت با پور آهرمنا -
بزد چنگ وارونه دیو سیاه/دوتا اندر آورد بالای شاه -