برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

نقش اثر گذار سران و سپهسالاران در دربار شاهان.

و.ک(166) 

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

نقش اثر گذار سران و سپهسالاران در دربار شاهان.

***

گشتاسب برای کسب مقام به هند میرود لهراسب زریر را پی گشتاسب برای باز گرداندنش می فرستد:
 زریر سپهبد به پیش سپاه/چو باد دمان اندر آمد ز راه-
چو گشتاسپ را دید گریان برفت/پیاده بدو روی بنهاد تفت-
جهانآفرین را ستایش گرفت/به پیش برادر نیایش گرفت-
گرفتند مر یکدگر را کنار/نشستند شادان در آن مرغزار-
ز لشکر هر آنکس که بد پیشرو/ورا خواندی شاه گشتاسپ گو-
بخواندند و نزدیک بنشاندند/ز هر جایگاهی سخن راندند-

سران و سپاهیان، سیاهی لشکر نیستند. دستی در راهبرد دربار شاهان و یارای جهت دادن به راستای سرحد داری را نیز، دارند.

یکی از همراهان زریر، به گشتاسب:
طالع نیک ِ تو، هم سنگ کیخسرو دیده شده، اگر به هندوستان (چنانچه به بهای کسب تاج  شاهی هندیانی که یزدان نمی پرستند هم شده باشد) بگروی، با تو همداستان نخواهیم شد:  

چنین گفت زیشان یکی نامور/به گشتاسپ کای گرد زرین کمر-
ستاره شناسان ایران گروه/هرانکس که دانیم دانش پژوه-
به اخترت گویند کیخسروی/به شاهی به تخت مهی بر شوی-
کنون افسر شاه هندوستان/بپوشی نباشیم همداستان-
ازیشان کسی نیست یزدان پرست/یکی هم ندارند، با شاه دست-
نگر تا پسند آید اندر خرد/کجا رای را شاه فرمان برد-
ترا از پدر سربسر نیکویست/ندانم که آزردن از بهر چیست-

و بدینسان، گشتاسب هرچند به دریافت تاج شاهی از پدر، باور چندانی ندارد، اما به تدبیر سران باور دارد و چون هندیان را یزدان پرست نمی بیند، به بارگاه لهراسب باز میگردد:
 بدو گفت گشتاسپ کای نامجوی/ندارم به پیش پدر آبروی-
به کاوسیان خواهد او نیکوی/بزرگی و هم افسر خسروی-
اگر تاج ایران سپارد به من/پرستش کنم چون بتان را شمن-
وگرنه نباشم به درگاه اوی/ندارم دل روشن از ماه اوی-
به جایی شوم که نیابند نیز/به لهراسپ مانم همه مرز و چیز-

بگفت این و برگشت زان مرغزار/بیامد بر نامور شهریار-


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد