برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

تخت های شاهنامه بخش (2) - تخت های میش سار، لاژورد، پیروزه و فرش بزرگ

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
تخت های میش سار، تخت لاژورد، تخت پیروزه و فرش بزرگ در شاهنامه ی فردوسی:

همه نقره ی خام بد میخ بش/یکی صد به مثقال با شست و شش-
چو اندر بره*۱ خور نهادی چراغ/پسش دشت بودی و در پیش باغ-
چو خورشید در شیر*۲ گشتی درشت/مرآن تخت را سوی او بود پشت-
چو هنگامه ی تیر*۳ ماه آمدی/گه میوه و جشنگاه آمدی-
سوی میوه و باغ بودیش روی/بدان تا بیابد ز هر میوه بوی-
زمستان که بودی گه ِ باد و نم/بر آن تخت بر، کس نبودی دژم-
همه طاقها بود بسته اِزار*۴/ز خز و سمور از در شهریار-
همان گوی زرین و سیمین، هزار/بر آتش همی تافتی جامه دار-
به مثقال ازان هر یکی، پانصد/کز آتش شدی سرخ، همچون بُسد*۵-
یکی نیمه زو اندر آتش بُدی/دگر پیش گردان سرکش بُدی-
شمار ستاره، ده و دو و هفت/همان ماه تابان به برجی که رفت-
چه زو ایستاده، چه مانده بجا/بدیدی به چشم ِ سر اختر گرا-
ز شب نیز دیدی که چندی گذشت/سپهر از بر خاک بر چند گشت-
ازان تختها‌ چند زرین بُدی/چه مایه ز زر گوهر آگین بُدی-
شمارش ندانست کردن کسی/اگر چند بودیش دانش بسی-
هرآن گوهری کش بها خوار بود/کمابیش هفتاد دینار بود-
بسی نیز بگذشت بر هفتصد/همی گیر زین گونه از نیک و بد-
بسی سرخ گوگرد بُد، کش بها/ندانست کس مایه و منتها-
که روشن بدی در شب تیره چهر/چو ناهید رخشان شدی بر سپهر-
دو تخت از بر تخت، پرمایه بود/ز گوهر بسی مایه بر مایه بود-

تخت میش سار:
کهین تخت را نام بد میش سار/سر میش بودی برو بر نگار-

تخت لاژورد:
مهین تخت راخواندی لاژورد/که هرگز نبودی بر و باد و گرد-

تخت پیروزه:
سه دیگر سراسر ز پیروزه بود/بدو هر که دیدیش دلسوزه بود-
ازین تا بدان پایه بودی چهار/همه پایه زرین و گوهرنگار-

تخت میش سار، ویژه ی دهقانان و تهی دستان:
هرآنکس که دهقان بد و زیردست/ورامیش سر بود جای نشست-

تخت لاژورد، ویژه ی سواران بی باک:
سواران ناباک روز نبرد/شدندی بران گنبد لاژورد-

تخت پیروزه، ویژه ی وزیران:
به پیروزه بر جای دستور بود/که از کدخداییش رنجور بود-

فرش بزرگ
فرشی نگارین و زربفت که با نقش ستارگان و ماه و آویزه های زرین که مردی صورتگر از چین، رزم گردنکشان و نقش شاهان چهل و هشت کشور با تخت و تاج هاشان در هفت سال بر آن نگاشته  شده بود:
چو بر تخت پیروزه بودی نشست/خردمند بودی و مهترپرست-
چو رفتی به دستوری رهنمای/مگر یافتی نزد پرویز جای-
یکی جامه افکنده بد زربفت/برش بود وبالاش پنجاه و هفت-
به گوهر همه ریشه ها بافته/زبر شوشه ی زر برو تافته-
بدو کرده پیدا نشان سپهر/چو بهرام و کیوان و چون ماه و مهر-
ز کیوان و تیر و ز گردنده ماه/پدیدار کرده ز هر دستگاه-
هم از هفت کشور برو بر نشان/ز دهقان و از رزم گردنکشان-
برو بر نشان چل و هشت شاه/پدیدار کرده سر تاج و گاه-
برو بافته تاج شاهنشهان/چنان جامه هرگز نبد درجهان-
به چین در یکی مرد بُد، بی همال/همی بافت آن جامه راهفت سال-
سر سال نو هرمز فوردین/بیامد بر شاه ایران زمین-
ببرد آن کیی فرش نزدیک شاه/گران مایگان بر گرفتند راه-
به گسترد روز نو آن جامه را/ز شادی جداکرد خوکامه را-
بران جامه بر مجلس آراستند/نوازنده ی رود و می خواستند-

سرکش*۶، بر فرش بزرگ، چنگ و  رود می نوازد:
همی آفرین خواند سرکش به رود/شهنشاه را داد چندی درود-
بزرگان برو گوهر افشاندند/که فرش بزرگش همیخواندند-
...........
پ ن:
*۱  بره، فروردین - در ماه بره(فروردین) در نور خورشید، پشت تخت، دشت و پیش روی تخت، باغ قرار داشت.
*۲  شیر، ماه اسد، پنجمین ماه سال،امرداد،
*۳  تیر، ماه چهارم سال، کنایه به پاییز
*۴  اِزار، مندیل، آویزه، دستمال، دستار.
*۵ بُسد، مرجان
*۶  سرکش، نوازنده ی اول دربار و باربد، نوازنده ی دوم دربار خسرو پرویز:

به "سرکش" چنین گفت کای بد هنر / تو چون حنظلی "باربد" چون شکر -

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد