برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

سخنرانی آغازین ِ شاپور ذوالاکتاف بر تخت شاهی - 15

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
سخنرانی آغازین ِ  شاپور شاپور(شاپور سوم) پسر شاپور، نوه ی شاپور ذوالاکتاف بر تخت شاهی
***
شاهان ایران، هنگام بر تخت شاهی نشستن، اساسنامه، مانیفست، برنامه و استراتژی سرحد داری خود را، با اعتماد به نفسی راستین، در قالب سخنرانی یا "خطابه" و نه "خطبه ی جلوس"* در میان می نهند و منتظر تایید نمی مانند. 
***

 چو شاپور بنشست بر جای عَم*/از ایران بسی شاد و بهری دژم-
چنین گفت کای نامور بخردان/جهاندیده و رایزن موبدان-
بدانید کان کس که گوید دروغ/نگیرد ازین پس بر ما فروغ-
دروغ از بر ما نباشد ز رای/که از رای باشد بزرگی به جای-
همان مر تن سفله را دوستدار/نیابی به باغ اندرون چون نگار-
سری را کجا مغز باشد بسی/گواژه* نباید زدن بر کسی-
زبان را نگهدار باید بدن/نباید روان را به زهر آژدن-
که بر انجمن مرد بسیار گوی/بکاهد به گفتار خود آبروی-
اگر دانشی مرد راند سخن/تو بشنو که دانش نگردد کهن-
دل مرد مطمع* بود پر ز درد/به گرد طمع تا توانی مگرد-
مکن دوستی با دروغ آزمای/همان نیز با مرد نا پاک رای-
سرشت تن از چار گوهر بود/گذر زین چهارانش کمتر بود-
اگر سفله گر مرد با شرم و راد/به آزادگی یک دل و یک نهاد-
سیم کو میانه گزیند ز کار/بسند آیدش بخشش کردگار-
چهارم که بپراگند بر گزاف/همی دانشی، نام جوید ز لاف-
دو گیتی بیابد دل مرد راد/نباشد دل سفله یک روز شاد-
بدین گیتی او را بود نام زشت/بدان گیتی اندر نیابد بهشت-
دو گیتی نیابد دل مرد لاف/که بپراگند خواسته بر گزاف-
ستوده کسی کو میانه گزید/تن خویش را آفرین گسترید-
شما را جهانآفرین یار باد/ همیشه سر بخت بیدار باد-
جهاندارمان باد فریادرس/که تخت بزرگی نماند به کس-

.......................................................................
* "خطبه ی جلوس"، در عهد سلطان های صفوی، عالمان، شاعران، ادیبان و یا ... "خطبه ی جلوس" را برای تایید شاه میخواندند.
*  شاپور ذوالاکتاف، شاپور ِ اورمزد ِ نرسی:
ورا موبدش نام شاپور کرد/بران شادمانی یکی سور کرد -
چهل روزه را زیر آن تاج زر/نهادند بر تخت فرخ پدر -
 
پیروز شاه، نام دیگرِ شاپورِ اورمزد ِ نرسی( شاپورِ ذوالاکتاف):
همی خواندندیش پیروز شاه/همی بود یک چند با تاج و گاه -

شاپور ذوالاکتاف:
سر طایر از ننگ در خون کشید/دو کتف وی از پشت بیرون کشید -
هرآنکس کجا یافتی از عرب/نماندی که با کس گشادی دو لب -
ز دو دست او دور کردی دو کفت/جهان ماند در کار او در شگفت -
عرابی ذوالاکتاف کردش لقب/چو از مهره بگشاد کفت عرب -

شاپور ذوالاکتاف، والریانوس رومی را اسیر کرد.

شاپور ذوالاکتاف، خوزان، خرم آباد و اهواز را ساخت.
  *شاپور شاپور(شاپور سوم) پسر شاپور ذوالاکتاف:

اردشیرِ نکوکار، شاه موقت ایران تا بزرگ شدن شاپور ِ شاپور(پسر شاهپور ِ اور مزد نرسی یا شاپورذوالاکتاف): چو شاپور شاپور گردد بلند/شود نزد او گاه و تاج ارجمند-سپارم بدو گاه و تاج و سپاه/که پیمان چنین کرد شاپور شاه - & -  چو شاپور بنشست بر جای عم/از ایران بسی شاد و بهری دژم - & - بر اثر سقوط درخت تناور درگذشت: فروبرده چوب ستاره بکند/بزد بر سر شهریار بلند-جهانجوی شاپور جنگی بمرد/کلاه کیی دیگری را سپرد- 

*  عم، عمو، اشاره به اردشیر نکوکار، برادراورمزد ِ نرسی  و عموی شاپور ذوالاکتاف:

*  گواژه، کنایه، سرزنش، شوخی
*  مطمع، طمعکار، آزمند

بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد