برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

سخنرانی آغازین ِ هرمزد ِ نوشیروان بر تخت شاهی - 23

 برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

*** 

سخنرانی آغازین ِ هرمزد ِ نوشیروان* بر تخت شاهی 

*** 

شاهان ایران، هنگام بر تخت شاهی نشستن، اساسنامه، مانیفست، برنامه و استراتژی سرحد داری خود را، با اعتماد به نفسی راستین، در قالب سخنرانی یا "خطابه" و نه "خطبه ی جلوس"* در میان می نهند و منتظر تایید نمی مانند.  

*** 

 چنین گفت پیرخراسان که شاه / چو بنشست بر نامور پیشگاه -

نخست آفرین کرد بر کردگار / توانا و داننده روزگار -

دگر گفت ما تخت، نامی کنیم / گرانمایگان را، گرامی کنیم -

جهان را بداریم در زیر پر / چنان چون پدر داشت با داد و فر -

گنه کردگان را هراسان کنیم / ستم دیدگان را تن آسان کنیم -

ستون بزرگی ست آهستگی / همان بخشش و داد و شایستگی -

بدانید کز کردگار جهان / بد و نیک هرگز نماند نهان -

نیاگان ما تاجداران دهر / که از دادشان آفرین بود بهر -

نجستند جز داد و بایستگی / بزرگی و گردی و شایستگی -

ز کهتر پرستش ز مهتر نواز / بداندیش را داشتن در گداز -

به هر کشوری دست و فرمان مرا ست / توانایی و داد و پیمان مرا ست -

کسی را که یزدان کند پادشا / بنازد بدو مردم پارسا -

که سرمایه شاه بخشایش ست / زمانه ز بخشش بآسایش ست -

به درویش بر، مهربانی کنیم / به پرمایه بر، پاسبانی کنیم -

هرآنکس که ایمن شد از کار خویش / بر ما چنان کرد بازار خویش -

شما را به من هرچ هست آرزوی / مدارید راز از دل نیکخوی -

ز چیزی که دلتان هراسان بود / مرا داد آن دادن آسان بود -

هرآنکس که هست از شما نیکبخت / همه شاد باشید زین تاج و تخت -

میان بزرگان درخشش مرا ست / چو بخشایش داد و بخشش مرا ست -

شما مهربانی به افزون کنید / ز دل، کینه و آز، بیرون کنید -

هر آنکس که پرهیز کرد از دو کار / نبیند دو چشمش بد ِ روزگار -

به خشنودی کردگار جهان / بکوشید یکسر، کهان و مهان -

دگر آنک مغزش بود پرخرد / سوی ناسپاسی، دلش ننگرد -

چو نیکی فزایی به روی کسان / بود مزد آن سوی تو نارسان -

میامیز با مردم کژ گوی / که او را نباشد سخن جز به روی -

وگر شهریارت بود دادگر / تو بر وی بسستی گمانی مبر -

گر ایدون که گویی نداند همی / سخنهای شاهان بخواند همی -

چو بخشایش از دل کند شهریار / تو اندر زمین تخم کژی مکار -

هرآنکس که او پند ما داشت خوار / بشوید دل از خوبی روزگار -

چو شاه از تو خشنود شد راستی ست / وزو سر بپیچی، در ِ کاستی ست -

درشتیش نرمی ست در پند تو / بجوید که شد گرم، پیوند تو -

ز نیکی مپرهیز هرگز به رنج / مکن شادمان دل به بیداد گنج -

چو اندر جهان کام دل یافتی / رسیدی بجایی که بشتافتی -

چو دیهیم هفتاد بر سر نهی / همه گرد کرده به دشمن دهی -

به هر کار درویش دارد دلم / نخواهم که اندیشه زو بگسلم -

همیخواهم از پاک پروردگار / که چندان مرا بر دهد روزگار -

که درویش را شاد دارم به گنج / نیارم دل پارسا را به رنج -

هرآنکس که شد در جهان شاه فش / سرش گردد از گنج دینار، کش -

سرش را بپیچم ز کنداوری / نباید که جوید کسی مهتری -

چنین است انجام و آغاز ما / سخن گفتن فاش و هم راز ما -


 درود جهان آفرین برشماست / خم چرخ گردان زمین شماست -

 

........................................................................ 

* "خطبه ی جلوس"، در عهد سلطان های صفوی، عالمان، شاعران، ادیبان و یا ... "خطبه ی جلوس" را برای تایید شاه میخواندند.

*  هرمزد ِ نوشیروان، پسر ِ انوشیروان(کسری): 

سوی پاک هرمزد فرزند ما/پذیرفته از دل همی پند ما -

هرمزد ِ نوشیروان، پدر خسرو پرویز: 

پسر بد مر اورا گرامی یکی/که از ماه پیدا نبد اندکی - 

مر او را پدر کرده پرویز نام/گهش خواندی خسرو شادکام -  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد