برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
داد، دلمشغولی و انگیزه ی آغازین ِ شاهان در شاهنامه ی فردوسی – (بخش ۱)
***
داد، از ارکان ِ عهد و پیمان شاه با مردم بوده ست و همیشه، داد دلمشغولی و انگیزه ی آغازین ِ شاهان بوده و نیکنامی یا بد نامی شاهان نیز با میزان داد یا بیدادشان رقم می خورده ست.
***
هوشنگ،
جهاندار هوشنگ با رای و داد / به جای نیا تاج بر سر نهاد -
هوشنگ:
به فرمان یزدان پیروزگر / به داد و دهش تنگ بستم کمر-
*
شاپور،
همی بود شاپور با داد و رای / بلند اختر و تخت شاهی به جای -
شاپور:
بجز داد و خوبی مکن در جهان / پناه کهان باش و فر مهان -
به دینار کم ناز و بخشنده باش / همان داد دِه باش و فرخنده باش -
*
بهرام بهرامیان یا کرمانشاه،
چو بنشست بهرام بهرامیان / ببست از پی داد و بخشش میان -
بهرام بهرامیان یا کرمانشاه:
چنین گفت کز دادگر یک خدای / خرد بادمان بهره و داد و رای -
سرای سپنجی نماند به کس / ترا نیکوی باد فریادرس -
به نیکی گراییم و فرمان کنیم / به داد و دهش دل گروگان کنیم-
بهادر امیرعضدی