برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
داد، دلمشغولی و انگیزه ی آغازین ِ شاهان در شاهنامه فردوسی – (بخش ۳)
***
داد، از ارکان ِ عهد و پیمان شاه با مردم بوده ست و همیشه، داد دلمشغولی و انگیزه ی آغازین ِ شاهان بوده و نیکنامی یا بد نامی شاهان نیز با میزان داد یا بیدادشان رقم می خورده ست.
***
اردشیر،
کنون از خردمندی اردشیر / سخن بشنو و یک به یک یادگیر -
بکوشید و آیین نیکو نهاد / بگسترد بر هر سوی مهر و داد -
مرداس تازی،
یکی مرد بود اندر آن روزگار/ ز دشت سواران نیزه گذار-
که مرداس نام گرانمایه بود / به داد و دهش برترین پایه بود -
نرسی،
چو نرسی نشست از بر تخت عاج/به سر بر نهاد آن سزاوار تاج-
نرسی:
بدانید کز کردگار جهان/چنین رفت کار آشکار و نهان-
که ما را فزونی خرد داد و شرم/جوانمردی و داد و آواز نرم-
بهادر امیرعضدی