برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
داد، دلمشغولی و انگیزه ی آغازین ِ شاهان در شاهنامه فردوسی – (بخش ۷)
***
داد، از ارکان ِ عهد و پیمان شاه با مردم بوده ست و همیشه، داد دلمشغولی و انگیزه ی آغازین ِ شاهان بوده و نیکنامی یا بد نامی شاهان نیز با میزان داد یا بیدادشان رقم می خورده ست.
***
جمهور*،
خنیده بهر جای جمهور نام / به مردی بهر جای گسترده گام -
ورا بود کشمیر تا مرز چین / برو خواندندی به داد، آفرین -
ز بخشیدن و خوردن و داد اوی / جهان بود یک سر پر از یاد اوی -
مای ِ جمهور،
کجا نام آن نامور مای بود / به دنبر نشسته دل آرای بود -
همان تاج جمهور بر سر نهاد / به داد و به بخشش، در اندر گشاد -
دختر و همسر جمهور،
که این زن که از تخم جمهور بود / همیشه ز کردار بد دور بود -
همه راستی خواستی نزد شوی / نبود ایچ تا بود، جز داد جوی -
فزونی وخوبی وفرهنگ وداد / همه پادشاهی بدو گشت شاد -
………………….....................................………………………
پ ن:
* جمهور، شاه هند. برادر ِ مای و پدر ِ گو - جمهور بعد از تولد پسرش گو، می میرد و مای (برادر جمهور) همسر جمهور(زن برادرش) را به همسری بر می گزیند:
که در هند مردی سرافراز بود / که با لشکر و خیل و با ساز بود -
چنان پادشا گشته بر هندوان / خردمند و بیدار و روشن روان -
برین بر نیامد بسی روزگار / که بیمار شد ناگهان شهریار -
به کدبانو اندرز کرد و بمرد / جهانی پر از داد، گو را سپرد -
مای جمهور، هم عموی گو و هم ناپدری ِ گو جمهور و پدر ِ طلخند ِ ست.
بهادر امیرعضدی