برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

ترفند های جنگی در شاهنامه فردوسی - بخش ۸ - ترفند شبیخون در شاهنامه – (بخش ۴) - شبیخون اول پیموده به بهرام

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

ترفند های جنگی در شاهنامه فردوسی - بخش ۸ - ترفند شبیخون در شاهنامه – (بخش ۴) - شبیخون اول پیموده به بهرام

***

پهلوانان ایرانی، بیگانه با ترفند شبیخون در نبرد.

***

شبیخون شگرد (تاکتیک) ِ جنگی توارنیان است. ایرانیان ترفند شبیخون را زشت میدانند و از سر ِ نامردی و زبونی. (( شبیخون نه کردار مردان بود ))

ایرانیان نبرد رخ به رخ و چشم در چشم حریف را مردانه تر می دانند و دوست تر می دارند.

***

شبیخون اول پرموده  به بهرام: 

میان دو لشکر دو فرسنگ بود / که پهنای دشت از در جنگ بود - 

 دگر روز بهرام جنگی برفت / به دیدار گردان پرموده تفت -

 نگه کرد پرموده او را بدید / ز هامون یکی تند بالا گزید -

 سپه را سراسر همه برنشاند / چنان شد که در دشت جایی نماند -

 سپه دید پرموده چندانک دشت / ز دیدار ایشان همی خیره گشت -

 و را دید در پیش آن لشکرش/ به گردون برآورده جنگی سرش -

 غمی گشت و با لشکر خویش گفت / که این پیش‌رو را هژبر ست جفت -

 شمار سپاهش پدیدار نیست / هم این رزم را کس خریدار نیست -

 سپهدار گردن‌کش و خشمناک / همی خون شود زیر او تیره خاک -

 چو شب تیره گردد شبیخون کنیم / ز دل بیم و اندیشه بیرون کنیم -

 چو پرموده آمد به پرده سرای / همی‌زد ز هر گونه از جنگ رای -

 همی‌گفت کین از هنرها یکی ست / اگر چه سپه‌شان کنون اندکی ست -


 بدان‌گه که بهرام شد جنگ‌جوی / از ایران سوی ترک بنهاد روی -

 یکی باغ بد در میان سپاه / ازین روی و زان روی بد رزم‌گاه -

 بیامد بدان باغ و می در کشید / چو پاسی ز تیره شب اندر کشید -

 طلایه بیامد به پرموده گفت / که بهرام را جام و باغست جفت -

 سپهدار ازان جنگیان شش هزار / زلشکر گزین کرد گرد و سوار -

 فرستاد تا گرد بر گرد باغ / بگیرند گردنکشان بی‌چراغ -

 

بهرام از طرح شبیخون پرموده آگاه میشود و با ایجاد رخنه در دیوار باغ محاصره باغ را می شکند و سپاه پرموده را دور می زند:

چو بهرام آگه شد از کارشان / ز رای جهانجوی و بازارشان -

 یلان سینه را گفت کای سرفراز / به دیوار باغ اندرون رخنه ساز -

 پس آنگاه بهرام و ایزد گشسب / نشستند با جنگجویان بر اسب -

 ازان رخنه باغ بیرون شدند / که دانست کان سرکشان چون شدند -

 سبک رخنهٔ دیگر اندر زدند / سپه را یکایک بهم بر زدند -

 همی تاخت بهرام خشتی به دست / چناچون بود مردم نیم مست -

 نجَستند گُردان کس از دست اوی / به خون گشت یازان سر شست اوی -

 برآمد چکاچاک و بانگ سران / چو پولاد را پتک آهنگران -

 ازان باغ تا جای پرموده شاه / تن بی‌سران بد فگنده به راه -

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد