و.ک(153,2)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***دیدگاه ها به اسکندر در شاهنامه ی فردوسی - بخش ۲ - اسکندر، از زبان ِ اردشیر ساسانی و دو جوان
***
اسکندر، از زبان ِ اردشیر ساسانی و دو جوان
زبان برگشاد اردشیر جوان / که ای نامداران روشنروان -
کسی نیست زین نامدار انجمن / ز فرزانه و مردم رای زن -
که نشنید کاسکندر بد گمان / چه کرد از فرومایگی در جهان -
نیکان ما را یکایک بکشت / به بیدادی آورد گیتی به مشت -
اردشیر در پی هفتواد ست که به دو جوان بر میخورد و به خانه ی آنان دعوت میشود آن دو جوان از اسکندر میگویند:
چو تنگ اندر آمد یکی خانه دید / به در بر دو برنای بیگانه دید-
نشستند با شاه گردان به خوان / پرستش گرفتند هر دو جوان -
به آواز گفتند کای سرفراز / غم و شادمانی نماند دراز -
نگه کن که ضحاک بیدادگر / چه آورد زان تخت شاهی به سر -
هم افراسیاب آن بداندیش مرد/ کزو بد دل شهریاران به درد -
سکندر که آمد برین روزگار / بکشت آنک بد در جهان شهریار -
برفتند و زیشان به جز نام زشت / نماند و نیابند خرم بهشت -
نماند همین نیز بر هفتواد / بپیچد به فرجام این بدنژاد -
بهادر امیرعضدی