برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
خاکساری و فروتنی، خوی و منش ِ پهلوانان و شاهان ِ شاهنامه فردوسی ست – ( بخش ۱)
***
در شاهنامه، خاکساری و فروتنی، افتادگی و متانت، خوی و منش و رسمی نا نوشته، راستین و روا و روان ست بین پهلوانان و شاهان، که در قامت خاکبوسی، آستان بوسی، کتف و یال و دست و بازو بوسی و ... رخ می نمایاند.
***
اسفندیار رویا روی پدرش گشتاسب:
برآمد بران تند بالا فراز/ چو روی پدر دید بردش نماز-
پدر داغ دل بود بر پای جست / ببوسید و بسترد رویش به دست –
*
منوچهر رویاروی نیا یش فریدون فرخ:
سپه را ز دریا به هامون کشید / ز هامون سوی آفریدون کشید -
چو آمد به نزدیک تمیشه باز / نیا را بدیدار او بد نیاز -
درفش درفشان چو آمد پدید / سپاه منوچهر صف بر کشید -
پیاده شد از باره سالار نو / درخت نوآیین پر از بار نو -
زمین را ببوسید و کرد آفرین/ بران تاج و تخت و کلاه و نگین -
فریدونش فرمود تا برنشست / ببوسید و بسترد رویش به دست -
*
زال ِ زر رویاروی منوچهر شاه:
پس آگاهی آمد سوی شهریار / که آمد ز ره زال سام سوار -
چو آمد به نزدیکی بارگاه/ سبک نزد شاهش گشادند راه-
چو نزدیک شاه اندر آمد زمین / ببوسید و بر شاه کرد آفرین -
زمانی همی داشت بر خاک روی / بدو داد دل شاه آزرمجوی -
بفرمود تا رویش از خاک خشک/ ستردند و بر وی پراگند مشک -
بیامد بر تخت شاه ارجمند / بپرسید ازو شهریار بلند -
که چون بودی ای پهلو راد مرد / بدین راه دشوار با باد و گرد-
به فر تو گفتا همه بهتریست/ابا تو همه رنج رامشگریست-
ازو بستد آن نامهٔ پهلوان/بخندید و شد شاد و روشن روان-
بهادر امیرعضدی