برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

داوری بین دو فرزند بر سر ِ شاهی در شاهنامه ی فردوسی – بخش ۲ - مادرِ گو ِ جمهور و طلخند مای

و.ک(152,2)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

داوری بین دو فرزند بر سر ِ شاهی در شاهنامه ی فردوسی – بخش ۲ - مادرِ گو ِ جمهور و طلخند مای

***

مادر گو(از جمهور) و طلخند (از مای)، پس از دو همسرش (جمهور و مای)، دو فرزند از دو همسرانش را نزد دو موبد می سپارد:

دو موبد گزین کرد پاکیزه ‌رای / هنرمند و گیتی سپرده به پای -

بدیشان سپرد آن دو فرزند را / دو مهتر نژاد خردمند را -

نبودند ز ایشان جدا یک زمان / بدیدار ایشان شده شادمان -

چو نیرو گرفتند و دانا شدند / به هر دانشی بر، توانا شدند -

زمان تا زمان یک ز دیگر جدا / شدندی بر مادر پارسا -


دو برادر ِ به عرصه رسیده ی موبدان، بر کوس شاهی می کوبند:

که از ما کدامست شایسته ‌تر / به دل برتر و نیز بایسته‌ تر -


پاسخ مادر، تا هنر را در کدام یک از شما بیابم:  

چنین گفت مادر به هر دو پسر / که تا از شما با که یابم هنر -

خردمندی و رای و پرهیز و دین / زبان چرب و گوینده و بآفرین -

چو دارید هر دو ز شاهی نژاد / خرد باید و شرم و پرهیز و داد -


رسیدند هر دو به مردی به جای / بدآموز شد هر دو را رهنمای -

ز رشک اوفتادند هر دو به رنج / برآشوفتند از پی تاج و گنج -

همه شهر زایشان به دو نیم گشت / دل نیک مردان پر از بیم گشت -

ز گفت بدآموز جوشان شدند / به نزدیک مادر خروشان شدند -

بگفتند کز ما که زیباتر ست / که بر نیک و بد بر شکیباتر ست -


زن فرزانه، داوری بین دو برادر را به موبدان و بزرگان شهر واگذار می کند:

چنین پاسخ آورد فرزانه زن / که با موبدی یکدل و رای زن -

شما را بباید نشستن نخست / بآرام و با کام‌، فرجام جست -

ازان پس خنیده بزرگان شهر / هر آنکس که او دارد از رای بهر -

یکایک بگوییم با رهنمون / نه خوبست گرمی به کار اندرون -


همسر جمهور شاه هند، مادر طلخند و گو، از آداب ِ شاهی نزد دو برادر می گوید:

کسی کو بجوید همی تاج و گاه / خرد باید و رای و گنج و سپاه -

چو بیدادگر پادشاهی کند / جهان پر ز گرم و تباهی کند -


مادر، که محک زدن دو برادر را به موبدان و بزرگان شهر وا نهاده، تنها به اندرز از رسم و آداب شاهی و وفاق و دوستی نزد فرزندانش بسنده میکند.


مادر به گو جمهور: 

بدو گفت مادر، که تندی مکن / بر اندیشه باید که رانی سخن -

هر آنکس که بر تخت شاهی نشست / میان بسته باید، گشاده دو دست -

نگه داشتن جان پاک از بدی / به دانش سپردن ره بخردی -

هم از دشمن آژیر بودن به جنگ / نگه داشتن بهرهٔ نام و ننگ -

ز داد و ز بیداد شهر و سپاه / بپرسد خداوند خورشید و ماه -

اگر پشه از شاه یابد ستم / روانش به دوزخ بماند دژم -

جهان از شب تیره تاریک ‌تر/ دلی باید از موی، باریک‌ تر-

که از بد کند جان و تن را رها / بداند که کژی نیارد بها -

چو بر سرنهد تاج بر تخت، داد / جهانی ازان داد، باشند شاد -

سرانجام بستر ز خشتست و خاک / وگر سوخته گردد اندر مغاک -


مادر به طلخند مای:

اگر زانک مهتر برادر تویی / به هوش و خرد نیز برتر تویی -

همان کن که جان را نداری به رنج / ز بهر سرافرازی و تاج و گنج -

یکی از شما گر کنم من گزین / دل دیگری گردد از من به کین -

مریزید خون از پی تاج و گنج / که بر کس نماند سرای سپنج -


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد