برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

ردّ ِ پای کلیله از رای، شاه هندی تا رودکی، شاعر سمرقندی در شاهنامه ی فردوسی – بخش ۱

و.ک(148,1)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

*** 

ردّ ِ پای کلیله از رای، شاه هندی تا رودکی، شاعر سمرقندی در شاهنامه ی فردوسی – بخش ۱

***

برزویه پس از نیافتن گیاه سخنگو به پیشنهاد پیر سخن گو‌، در پی دستیابی کلیله روانه می شود.

***

پیر سخن گو به برزویه ی سخنور:

گیا چون سخن دان و دانش چو کوه / که همواره باشد مر او را شکوه – 

تن مرده چون مرد بی دانش ست / که دانا به هرجای با رامش ست – 

به دانش بود بی‌گمان زنده مرد / چو دانش نباشد به گردش مگرد – 

چو مردم زدانایی آید ستوه / گیا چون کلیله ست و دانش چو کوه – 

کتابی به دانش  نماینده راه / بیابی چو جویی تو از گنج شاه – 

چو بشنید برزوی زو شاد شد / همه رنج بر چشم او باد شد – 


برزویه به بارگاه رای، شاه هند بار می یابد: 

بیامد نیایش کنان پیش رای / که تا جای باشد تو بادی به جای – 

کتابی ست ای شاه گسترده کام / که آن را به هندی کلیله ست نام – 

به مُهرست تا درج در گنج شاه / به رای و به دانش نماینده راه – 

به گنجور فرمان دهد تا ز گنج / سپارد به من گر ندارد به رنج – 


رای هندی کلیله را به امانت نزد برزویه گرو می گذارد تا بخواند و بهره بَرَد:

دژم گشت زان آرزو جان شاه / بپیچید برخویشتن چند گاه – 

به برزوی گفت این کس از ما نجست / نه اکنون نه از روزگار نخست – 

ولیکن جهاندار نوشین روان / اگر تن بخواهد ز ما یا روان – 

نداریم ازو باز چیزی که هست / اگر سرفرازست اگر زیر دست – 


برزویه، "شرط و شروط" (ببین، بخوان، بدان، برداشت کن، همین و بس) از رای را می پذیرد:

ولیکن بخوانی مگر پیش ما / بدان تا روان بداندیش ما – 

"نگوید به دل کان نبشت ست کس / بخوان و بدان و ببین پیش و پس" – 

بدو گفت برزوی کای شهریار / ندارم فزون ز آنچ گویی مدار – 

کلیله بیاورد گنجور شاه / همی‌ بود او را نماینده راه – 

هر آن در که از نامه او خواندی / همه روز بر دل همی ‌راندی -

ز نامه فزون ز آنک بودیش یاد / ز بر خواندی نیز تا بامداد -

همی‌ بود شادان دل و تن درست / به دانش همی جان روشن بشست -


برزویه در نامه یی، برداشت های کتبی(نت برداری) های خود را نهانی نزد نوشیروان می فرستد و در انتظار رسیدن کلیله به دست نوشیروان می ماند:

چو زو نامه رفتی به شاه  جهان / دری از کلیله نبشتی نهان -

بدین چاره تا نامهٔ هندوان / فرستاد نزدیک نوشین روان -

بدین گونه تا پاسخ نامه دید / که دریای دانش بر ِ ما رسید -

ز ایوان بیامد به نزدیک رای / به دستوری بازگشتن به جای -

ز ره چون رسید اندر آن بارگاه / نیایش کنان رفت نزدیک شاه -

بگفت آنچ از رای دید و شنید / به جای گیا دانش آمد پدید -

بدو گفت شاه‌ ای پسندیده مرد / کلیله روان مرا زنده کرد -


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد