برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۱۵) – پند های حکیم خردمند فردوسی- ۳
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش لب به سخن می گشاید.
***
جهان را چنین است آیین و دین / نماندست همواره در به گزین -
یکی را ز خاک سیه برکشد / یکی را ز تخت کیان در کشد -
نه زین شاد باشد نه زان دردمند / چنین است رسم سرای گزند -
کجا آن یلان و کیان جهان / از دل دور کن تا توان -
*
چنین گفت بهرام نیکو سخن / که با مردگان آشنایی مکن -
نه ایدر همی ماند خواهی دراز / بسیجیده باش و درنگی مساز -
به تو داد یک روز نویت پدر / سزد گر ترا نوبت آید بسر -
چنین است و رازش نیامد پدید / نیابی به خیره چه جویی کلید-
در بسته را کس نداند گشاد / بدین رنج عمر تو کردد بباد -
یکی داستانست پر آب چشم / دل نازک از رستم آید بخشم -
*
چنین بود تا بود دور زمان / بنوی تو اندر شگفتی ممان -
یکی را همه بهره شهد ست و قند / تن آسانی و ناز و بخت بلند -
یکی زو همه ساله با درد و رنج / شده تنگدل در سرای سپنج -
یکی را همه رفتن اندر نهیب / گهی در فراز و گهی در نشیب -
چنین پروراند همی روزگار / فزون آمد از رنگ گل رنج خار -
هر آنگه که سال اندر آمد به شصت / بباید کشیدن ز بیشیت دست -
زهفتاد بر نگذرد بس کسی / ز دوران چرخ آزمودم بسی -
و گر بگذرد آن همه بتریست / بران زندگانی بباید گریست -
اگر دام ماهی بدی سال شست/خردمند ازو یافتی راه جست-
نیابیم بر چرخ گردنده راه/نه بر کار دادار خورشید و ماه-
جهاندار اگر چند کوشد برنج/بتازد بکین و بنازد بگنج-
همش رفت باید بدیگر سرای/بماند همه کوشش ایدر بجای-
تو از کار کیخسرو اندازه گیر / کهن گشته کار جهان تازه گیر -
که کین پدر باز جست از نیا / به شمشیر و هم چاره و کیمیا -
نیا را بکشت و خود ایدر نماند / جهان نیز منشور او را نخواند -
چنین است رسم سرای سپنج / بدان کوش تا دور مانی ز رنج -