برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۱۷) – پند های حکیم خردمند فردوسی- ۵
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش و گاه از زبان ِ دل ِ شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
خنک آن کسی کو بود پادشا / کفی راد دارد دلی پارسا -
بداند که گیتی برو بگذرد / نگردد به گرد در بی خرد -
خرد چون شود از دو دیده سرشک / چنان هم که دیوانه خواهد پزشک -
*
چه جویی همی زین سرای سپنج / کز آغاز رنجست و فرجام رنج -
بریزی به خاک ار همه آهنی / اگر دین پرستی ور آهرمنی -
تو تا زنده ای سوی نیکی گرای / مگر کام یابی به دیگر سرای -
*
چه جوییم زین گنبد تیز گرد / که هرگز نیاساید از کارکرد -
یکی را همی تاج شاهی دهد / یکی را به دریا به ماهی دهد -
یکی را برهنه سر و پای و سفت / نه آرام و خواب و نه جای نهفت -
یکی را دهد توشه ی شهد و شیر / بپوشد بدیبا و خز و حریر -
سرانجام هر دو به خاک اندرند / به تارک بدام هلاک اندرند -
اگر خود نزادی خردمند مرد / ندیدی ز گیتی چنین گرم و سرد -
ندیدی جهان، از بنه، بر بدی / اگر که، بدی مرد، اگر مه، بدی -
*
پند قباد به برادرش قارن:
نگه کن که با قارن رزم زن/چه گوید قباد اندران انجمن-
بدان ای برادر که تن مرگ راست/سر رزم زن سودن ترگ راست-
کسی زنده بر آسمان نگذرد/شکارست و مرگش همی بشکرد-
یکی را برآید به شمشیر هوش/بدانگه که آید دو لشگر به جوش-
تنش کرگس و شیر درنده راست/سرش نیزه و تیغ برنده راست-
یکی را به بستر برآید زمان/همی رفت باید ز بن بیگمان-
*
پند نوذر به قارن کاوه:
چنین گفت کز مرگ سام سوار/ندیدم روان را چنین سوگوار-
چو خورشید بادا روان قباد/ترا زین جهان جاودان بهر باد-
کزین رزم وز مرگمان چاره نیست/زمی را جز از گور گهواره نیست-