برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۲۵) -

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۲۵) -  

***

گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش و گاه از زبان ِ دل ِ  شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.

*** 

کرا گوهر تن بود با نژاد / نگوید سخن با کسی جز به داد -

 *

کرا یار باشد سپهر بلند / برو بر ز دشمن نیاید گزند -

*

کسی را کجا کور بد رهنمون / بماند به راه دراز اندرون -

*

کسی کو بدانش توانگر بود / ز گفتار کردار بهتر بود -

*

کسی کو به نام بلندش  نیاز / نباشد، چه گردد همی گرد آز - 

*

که پرهیز ازآن کن که بد کرده ای / که او را به بیهوده آزرده ای - 

بدان دار امید کو را به مهر / سر از نیستی بردی اندر سپهر -

*

که تخت کیان جست خواهی، مجوی / چو جویی از آتش مبرتاب روی  -

*

که چون کاهلی پیشه گیرد جوان / بماند منش پست و تیره روان - 

*

که خرچنگ را نیست پر عقاب / نپرد عقاب از بر آفتاب -  

*

که دل را ز مهر کسی بر گسل / کجا نیستش با زبان راست دل -  

*

کیخسرو : 

تو با دشمن ار خوب گویی رواست / از آزادگان خوب گفتن سزاست -

*

گودرز به طوس در پی کشته شدن فرود و زرسب  و ریونیز، با نابخردی طوس:  

که تندی پشیمانی آردت بار / تو در بوستان تخم تندی مکار - 

که تندی نه کار سپهبد بود / سپهبد که تندی کند بد بود - 

*

گهی زو فراز آید و گه نشیب / گهی شادمانی و گاهی نهیب - 

*

نپیوست خواهد جهان با تو مهر / نه نیز آشکارا نمایدت چهر -

*

نخستین ِ فطرت، پسین ِ شمار / تویی خویشتن را به بازی مدار -

*

نژاد و بزرگی و تخت و کلاه / چو شد گرد ازین بیش چیزی مخوا ه -

*

وفا چون درختی بود میوه دار / همی هر زمانی نو آید ببار -

*

ولیکن چنین گوید آن سالخورد / که بودش سه فرزند آزاد مرد - 

که چون آز گردد ز دلها تهی / چه آن خاک و آن تاج شاهنشهی - 

کسی کو برادر فروشد به خاک / سزد گر نخوانندش از آب پاک -

*

ولیکن هرانکو بود پر منش / بباید شنیدن بسی سر زنش -

*

هر آنکس که او گم کند راه خویش / بد آید بد اندیش را کار پیش - 

*

هر آنگه که خشم آورد بخت شوم / کند سنگ خارا به کردار موم -

*

هر آنگه که موی سیه شد سپید / ببودن نماند فراوان امید -  

*

پند کیکاووس:
اگر کاهلی پیشه گیرد دلیر/نگردد ز آسایش و کام سیر-

*

پند رستم:
ز مادر، همه مرگ را زاده‌ایم/بر اینیم و گردن ورا داده‌ایم-

،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
بهادر امیرعَضُدی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد