و.ک(144,2)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
خودکشی در شاهنامه ی فردوسی – بخش ۲ - خودکشی شیرین
***
فرستاد شیرین به شیروی کس / که اکنون یکی آرزو ماند و بس -
گشایم در دخمهٔ شاه باز / به دیدار او آمدستم نیاز -
چنین گفت شیروی کاین هم رواست / بدیدار آن مهتر او پادشاست -
نگهبان در دخمه را باز کرد / زن پارسا مویه آغاز کرد -
بشد چهر بر چهر خسرو نهاد / گذشته سخنها برو کرد یاد -
هم آنگاه زهر هلاهل بخورد / ز شیرین روانش، برآورد گرد -
نشسته بر شاه پوشیده روی / به تن بر یکی جامه کافور بوی -
به دیوار پشتش نهاد و بمرد / بمرد و ز گیتی نشانش ببرد -