و.ک(143)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نقش پهلوانان در رخداد وارد کردن "شوک" به سپاهیان خودی و همآوردهای دشمن
***
در شاهنامه ی فردوسی، نقش ِ اراده و واکنش ِ انگیزشی و تهییج گر ِ پهلوانان در برهه های پریشانی و سرآسیمه گی سپاهیان در نبرد با سپاه ِ برتر ِ دشمن، بسیار کار ساز ست و در بهم زدن معادلات نبرد و برگردان ورق ِ پیروزی به سوی سپاه خودی، بسیار پر رنگ رخ می نمایاند.
***
شوک گیو به پدرش گودرز کشوادگان، در نبرد سپاه ِ سپهسالار طوس با سپاه هومان:
چنین گفت هومان۱ به فرشید ورد۲ / که با قلبگه جست باید نبرد –
فریبرز۳ باید کزان قلبگاه / گریزان بیاید ز پشت سپاه -
پس آسان بود جنگ با میمنه / به چنگ آید آن رزمگاه و بنه -
برفتند پس تا به قلب سپاه / به جنگ فریبرز کاووس شاه -
ز هومان گریزان بشد پهلوان / شکست اندر آمد به رزم گوان -
بدادند گردنکشان جای خویش / نبودند گستاخ با رای خویش -
یکایک به دشمن سپردند جای / ز گردان ایران نبد کس به پای -
دلیران به دشمن نمودند پشت / از آن کار زار انده آمد به مشت -
چو دشمن ز هر سو به انبوه شد / فریبرز بر دامن کوه شد -
برفتند از ایرانیان هرکه زیست / برآن زندگان هم بباید گریست -
همی بود برجای گودرز و گیو/ ز لشکر بسی نامبردار نیو –
با تُرک تازی هومان و سپاهیانش، هراس به دل گودرز پیر رخنه می کند:
چو گودرز کشواد بر قلبگاه / درفش فریبرز کاووس شاه -
ندید و یلان سپه را ندید / بکردار آتش دلش بر دمید -
عنان کرد پیچان براه گریز / بر آمد ز گودرزیان رستخیز –
گیو، گریز ِ ناگزیر پدر را بر نمی تابد و بر پدر بر می آشوبد:
بدو گفت گیو ای سپهدار پیر / بسی دیده ای گرز و کوپال و تیر -
اگر تو ز پیران بخواهی گریخت / بباید به سر بر مرا خاک ریخت -
نماند کسی زنده اندر جهان / دلیران و کار آزموده مهان -
ز مردن مرا و ترا چاره نیست / درنگی تر از مرگ، پتیاره نیست -
چو پیش آمد این روزگار درشت / ترا روی بینند، بهتر که پشت -
بپیچیم زین جایگه سوی جنگ / نیاریم بر خاک کشواد۴ ننگ -
ز دانا تو نشنیدی آن داستان / که بر گوید از گفته ی باستان -
که گر دو برادر نهد پشت پشت / تن کوه را سنگ ماند به مشت -
تو باشی و هفتاد جنگی پسر / ز دوده ستوده بسی نامور –
به خنجر دل دشمنان بشکنیم / و گر کوه باشد ز بن برکنیم –
با رشادت و بی باکی ِ گیو ِ نیو، ورق نبرد، "بسانی دگرگون رقم می خورد":
چو گودرز بشنید گفتارگیو / بدید آن سر و ترگ بیدار نیو-
پشیمان شد از دانش و رای خویش / بیفشارد بر جایگه پای خویش –
گرازه۴ برون آمد و گستهم۵ / ابا برته۶ و زنگه۷ ی یل به هم -
بخوردند سوگند های گران / که پیمان شکستن نبود اندر آن -
کزین رزمگه بر نتابیم روی / گر از گرز خون اندر آید به جوی -
وزان جایگه ران بیفشاردند / به رزم اندرون گرز بگذاردند -
ز هر سو سپه بی کران کشته شد / زمانه همی بر بدی گشته شد -
.....................................................................................
پ ن:
هومان۱،پهلوان تورانی پسر ویسه - برادر پیران:
برادرم هومان بسی پیش طوس / جهان کرد بر گونهٔ آبنوس -
فرشید گرد۲، ایرانی ،دوست و همرزم بهرام گودرز، معرف بهرام گودرز به فرود سیاوش در نبرد سپهدار طوس با فرود، از گردان کیخسرو در جنگ با افراسیاب، ، پسر ویسه - برادر پیران ویسه.
فریبرز۳،پسر کیکاووس، برادر ناتنی سیاوش، همسر دوم فرنگیس، رقیب کیخسرو برسر پادشاهی بعداز کیکاووس .
کشواد۴، کشوادیا گشواد، پسر قارن ِ کاوه، پدر گودرز ِ پیر:
ببر زد بران کار کشواد دست / منم گفت یازان بدین داد دست -
برو آفرین کرد فرخنده زال / که خرم بدی تا بود ماه و سال
گرازه۵ ،پسر گیو، برادر بیژن و پشن
گستهم۶، پسر نوذر و برادر جوانتر توس. او یکی از پنج پهلوانی است که کی خسرو را در بیابان همراهی میکنند، تا آن که کی خسرو با فرشتهی سروش دیدارمی کند و آنگاه نا پدید می شود.
برته۷، بزرگ طایفه توانه یان ، از گردان کیخسرو در جنگ با افراسیاب:
دمادم بشد برته ی تیغ زن/ابا کوهیار اندر آن انجمن -
زنگه۸، زنگه ی شاوران، گرد ایرانی ،دوست و همرزم بهرام گودرز، معرف بهرام گودرز به فرود سیاوش در نبرد سپهدار طوس با فرود - از گردان کیخسرو در جنگ با افراسیاب