برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نقش راز آلود ستارگان در شاهنامه ی فردوسی – بخش ۱۱ – پیران ویسه و افراسیاب
***
ستاره شماران در شاهنامه، "پیش بین" رخداد های آتی و نه "ره نمون و راهگشا"ی مسیر ِ رخدادهای پیش روی شاهان و پهلوانانند.
***
طالع زاده شدن کیخسرو از دو نژاد تورانی و ایرانی
***
پیران ویسه از افراسیاب دخترش را برای سیاوش خواستار می شود:
پس پردهٔ تو یکی دخترست/که ایوان و تخت مرا درخورست-
فرنگیس خواند همی مادرش/شود شاد اگر باشم اندر خورش-
ازین روی افراسیاب نگران از فرجام این پیوند ست و شگون خیر چنین پیوندی به باورش راست نمی آید و پروردن "بچه شیر" را تضمین جان خود نمی یابد:
پراندیشه شد جان افراسیاب/چنین گفت با دیده کرده پرآب-
که من گفتهام پیش ازین داستان/نبودی بران گفته همداستان-
چنین گفت با من یکی هوشمند/که رایش خرد بود و دانش بلند-
که ای دایهٔ بچهٔ شیرنر/چه رنجی که جان هم نیاری به بر-
زان روی نیز به پیش بینی ستاره شماران در بارش می اندیشد:
و دیگر که از پیش کندآوران/ز کار ستاره شمر بخردان-
شمار ستاره به پیش پدر/همی راندندی همه دربدر-
کزین دو نژاده یکی شهریار/بیاید بگیرد جهان در کنار-
به توران نماند برو بوم و رست/کلاه من اندازد از کین نخست-
کنون باورم شد که او این بگفت/که گردون گردان چه دارد نهفت-
چرا کشت باید درختی به دست/که بارش بود زهر و برگش کبست-
ز کاووس وز تخم افراسیاب/چو آتش بود تیز یا موج آب-
ندانم به توران گراید به مهر/وگر سوی ایران کند پاک چهر-
چرا بر گمان زهر باید چشید/دم مار خیره نباید گزید-
پیران زنگار از روی روح افراسیاب می زداید:
بدو گفت پیران که ای شهریار/دلت را بدین کار غمگین مدار-
کسی کز نژاد سیاوش بود/خردمند و بیدار و خامش بود-
بگفت ستارهشمر مگرو ایچ/خردگیر و کار سیاوش بسیچ-
کزین دو نژاده یکی نامور/برآرد به خورشید تابنده سر-
بایران و توران بود شهریار/دو کشور برآساید از کارزار-
وگر زین نشان راز دارد سپهر/بیفزایدش هم باندیشه مهر-
بخواهد بدن بیگمان بودنی/نکاهد به پرهیز افزودنی-
نگه کن که این کار فرخ بود/ز بخت آنچ پرسند پاسخ بود-
ز تخم فریدون وز کیقباد/فروزندهتر زین نباشد نژاد-
پیشینه ی خدمات و پایمردی های پیران برای قوام و دوام توران زمین، راست گفتاری و درست کرداری پیران بر باور وهم انگیز افراسیاب و پندارستاره شماران چیره می شود:
به پیران چنین گفت پس شهریار/که رای تو بر بد نیاید به کار-
افراسیاب، ریش پیوند سیاوش با فرنگیس را به قیچی پیران می سپارد:
به فرمان و رای تو کردم سخن/برو هرچ باید به خوبی بکن-