برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

نقش راز آلود ستارگان در شاهنامه ی فردوسی – بخش ۱۲ – کیخسرو

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

نقش راز آلود ستارگان در شاهنامه ی فردوسی – بخش ۱۲ – کیخسرو

***

ستاره شماران در شاهنامه، "پیش بین" رخداد های آتی و نه "ره نمون و راهگشا"ی مسیر ِ رخدادهای پیش روی شاهان و پهلوانانند.

***

چو خسرو بدید آن سپاه نیا/دل پادشا شد پر از کیمیا-

بگرد سپه بر یکی کنده کرد/طلایه بهر سو پراگنده کرد-

شب آمد بکنده در افگند آب/بدان سو که بد روی افراسیاب-

دو لشکر چنین هم دو روز و دو شب/از ایشان یکی را نجنبید لب-

ازین روی و زان روی بر پشت زین/پیاده بپیش اندرون همچنین-


سپاه کیخسرو زین سوی خندق، سپاه افراسیاب زان سوی خندق، ستاره شماران هر دو سپاه در کار سنجیدن فرجام نبرد آتی اند:

ازین روی و زان روی بر پشت زین/پیاده بپیش اندرون همچنین-

تو گفتی جهان کوه آهن شدست/همان پوشش چرخ جوشن شدست-


کیخسرو و افراسیاب و دیدن ِ طالع سعد و نحس ِ سرانجام ِ نبرد پیش رو، در آسمان و ستارگانش:

ستاره شمر پیش دو شهریار/پر اندیشه و زیجها برکنار-

همی باز جستند راز سپهر/به صلاب تا بر که گردد بمهر-

سپهر اندر آن جنگ نظاره بود/ستاره شمر سخت بیچاره بود-


شیده (پشنگ)، برآورد ستاره شماران را بر نمی تابد به هیچ می انگارد:
بروز چهارم چو شد کار تنگ/بپیش پدر شد دلاور پشنگ-
بدو گفت کای کدخدای جهان/سرافراز بر کهتران و مهان-
بدیشان چباید ستاره شمر/بشمشیر جویند مردان هنر-


ستاره شماران هر دو سوی خندق از زدن فال آینده نبرد در می مانند:

سپهر اندر آن جنگ نظاره بود/ستاره شمر سخت بیچاره بود-


زان سوی آب، پشنگ چاره را در نبرد می بیند:

بروز چهارم چو شد کار تنگ/بپیش پدر شد دلاور پشنگ-

شود کوه آهن چو دریای آب/اگر بشنود نام افرسیاب-

زمین بر نتابد سپاه ترا/نه خورشید تابان کلاه ترا-

ازو سیر گشتی چو کردی درست/که او تاج و تخت و سپاه تو جست-

کنون اینک آمد بپیشت بجنگ/نباید به گیتی فراوان درنگ-

بدیشان چه باید ستاره شمر/به شمشیر جویند مردان هنر-


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد