برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

زمانبندی و برنامه ریزی چهار گانه ی خسرو پرویز، برای روز و ماه سال.

و.ک(130)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

زمانبندی و برنامه ریزی چهار گانه ی خسرو پرویز، برای روز و ماه سال. 

***

خسرو پرویز شبانه روز را و هر ماه سال ِ خود را به چهار بخش ِ جدا از هم  گرد می آورد:

چو از کین و نفرین به پردخت شاه/بدانش یکی دیگر آورد راه-

از آن پس شب و روز گردنده دهر/نشست و ببخشید بر چار بهر-


شنیدن سخن دانایان:

از آن چار، یک بهر موبد نهاد/که دارد سخنهای نیکو بیاد-

ز کار سپاه و زکار جهان/بگفتی بشاه آشکار و نهان-

چو در پادشاهی بدیدی شکست/زلشکر گر از مردم زیردست-

سبک دامن داد برتافتی/گذشته بجستی و دریافتی-


شاد خواری: 

دگر بهر شادی و رامشگران/نشسته بآرام با مهتران-

نبودی نه اندیشه کردی زبد/چنان کز ره نامداران سزد-


نیایش:

سیم بهره گاه نیایش بدی/جهان آفرین را ستایش بدی-


نشست با ستاره شماران و آگاهی از چند و چون دهر:

چهارم شمار سپهر بلند/همی برگرفتی چه و چون و چند-

ستاره شمر پیش او بر بپای/که بودی به دانش ورا رهنمای-

وزین بهره نیمی شب دیر یاز/نشستی همی با بتان طراز-


و هر ماه سال را نیز به چهار بخش:

همان نیز یک ماه بر چار بهر/ببخشید تا شاد باشد ز دهر-


چوگان بازی و تیراندازی و شکار:

یکی بهره میدان چوگان و تیر/یکی نامور پیش او یادگیر-

دگر بهره زو کوه و دشت شکار/ازان تازه گشتی ورا روزگار-

 هر آنگه که گشتی ز نخچیر باز/به رخشنده روز و شب دیر یاز-

هر آنکس که بودی و را پیش گاه/ببستی به شهر اندر آیین و راه-


شطرنج و تخته نرد:

دگر بهره شطرنج بودی و نرد/سخن گفت از روزگار نبرد-


مرور تاریخ و احوال پیشینیان:

سه دیگر هر آنکس که داننده بود/فزایندهٔ چیز و خواننده بود-

به نوبت و را پیش بنشاندی/سخنهای دیرینه برخواندی-


نامه نگاری و منشور نویسی و سرحد داری:

چهارم فرستادگان را ز راه/همی ‌خواندندی به نزدیک شاه-

نوشتی همه پاسخ نامه باز/بدادی بدان مرد گردن فراز-

فرستاده با خلعت و کام خویش/ز در بازگشتی به آرام خویش-

همه روز منشور هر کشوری/نوشتی سپردی بهر مهتری-


بهادر امیرعضدی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد