و.ک(006,2)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
شباهت دیدار گلنار و اردشیر با دیدار زال و رودابه در شاهنامه ی فردوسی
***
یکی کاخ بود اردوان را بلند/به کاخ اندرون بندهیی ارجمند-
که گلنار بد نام آن ماهروی/نگاری پر از گوهر و رنگ و بوی-
چنان بد که روزی برآمد به بام/دلش گشت زان خرمی شادکام-
نگه کرد خندان لب اردشیر/جوان در دل ماه شد جایگیر-
همی بود تا روز تاریک شد/همانا به شب روز نزدیک شد-
کمندی بران کنگره بر ببست/گره زد برو چند و ببسود دست-
به گستاخی از باره آمد فرود/همی داد نیکی دهش را درود-
بیامد خرامان بر ِ اردشیر/پر از گوهر و بوی مشک و عبیر-
ز بالین دیبا سرش برگرفت/چو بیدار شد تنگ در بر گرفت-
نگه کرد برنا بران خوبروی/بدان موی و آن روی و آن رنگ و بوی-
بدان ماه گفت از کجا خاستی/که پرغم دلم را بیاراستی-
چنین داد پاسخ که من بندهام/ز گیتی به دیدار تو زندهام-
دلارام گنجور شاه اردوان/که از من بود شاد و روشنروان-
کنون گر پذیری ترا بندهام/دل و جان به مهر تو آگندهام-
بیایم چو خواهی به نزدیک تو/درفشان کنم روز تاریک تو-
بهادر امیرعضدی