و.ک(128)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
کلیله و دمنه، حکم ِ وزیر، مشاور و نقشه ی راه ِ بهرام چوبینه
***
بهرام چوبینه متحد ِ گذشته و دشمن ِ حال ِ خسرو پرویز، کلیله و دمنه را، نقشه ی راه و در جایگاه وزیر و مشاور خود می بیند
***
بهرام چوبینه پس از آگاهی از نقش خسرو پرویز در کور کردن و کشتن پدرش (یزدگرد)، آهنگ نبرد تلافی جویانه با خسرو پرویز می کند:
چوبشنید بهرام کز روزگار/چه آمد بران نامور شهریار-
نهادند بر چشم روشنش داغ/بمرد آن چراغ دو نرگس بباغ-
ازان ماند بهرام اندر شگفت/بپژمرد واندیشه اندر گرفت-
بفرمود تا کوس بیرون برند/درفش بزرگی به هامون برند-
بنه برنهاد وسپه برنشست/بپیکار خسرو میان را ببست-
سپاهی بکردار کوه روان/همیراند گستاخ تا نهروان-
خسرو پرویز نیز "کارآگهان" را برای کسب آگاهی از حال و روز بهرام و چند و چون وفاداری و فرمانبری سپاهش، سوی دربار او گسیل میدارد:
چوآگاه شد خسرو از کاراوی/غمی گشت زان تیز بازار اوی-
فرستاد بیدار کارآگهان/که تا بازجویند کارجهان-
به کارآگهان گفت راز ازنخست/زلشکر همیکرد باید درست-
که با او یکی اند لشکر به جنگ؟/وگر گردد این کار ما با درنگ؟-
چگونه نشیند بهنگام بار؟/برفتن کند هیچ رای شکار؟-
برفتند کارآگهان از درش/نبود آگه از کار وز لشکرش-
چو رفتند و دیدند و بازآمدند/نهانی بر او فراز آمدند-
که لشکر به هر کار با اویکیست/اگر نامدارست وگر کودکیست-
همه مردم خویش دارد به راز/به بیگانگانشان نیاید نیاز-
بکردار شاهان نشیند به بار/همان در در و دشت، جوید شکار-
چواز رزم شاهان نراند همی/همه دفتر دمنه خواهد همی-
خسرو پرویز از "نقش راهبردی" کلیله و دمنه در قامت مشاور و راهبر در آگاه سازی و گسترش دید ِ باز بهرام به هراس می افتد:
چنین گفت خسرو بدستور خویش/که کاری درازست ما را به پیش-
چو بهرام بر دشمن اسپ افکند/به دریا دل اژدها بشکند-
دگر آنک آیین شاهنشهان/بیاموخت از شهریار جهان-
سیم کش کلیله است ودمنه وزیر/چون او رای زن کس ندارد دبیر-
ازان پس به بندوی و گستهم گفت/که ما با غم و رنج گشتیم جفت-