برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

گلایه ی فردوسی از مرگ فرزندش

و.ک(125)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

*** 

گلایه ی فردوسی از مرگ فرزندش

***

مرا سال بگذشت برشست و پنج/نه نیکو بود گر بیازم به گنج-

مگر بهره بر گیرم از پند خویش/بر اندیشم از مرگ فرزند خویش-

مرا بود نوبت برفت آن جوان/ز دردش منم چون تن بی‌روان-

شتابم همی تا مگر یابمش/چویابم به بیغاره بشتابمش-

که نوبت مرا به بی‌کام من/چرا رفتی و بردی آرام من-

ز بدها تو بودی مرا دستگیر/چرا چاره جستی ز همراه پیر-

مگر همرهان جوان یافتی/که از پیش من تیز بشتافتی-

جوان را چو شد سال برسی و هفت/نه بر آرزو یافت گیتی برفت-

همی‌بود همواره با من درشت/برآشفت و یکباره بنمود پشت-

برفت و غم و رنجش ایدر بماند/دل و دیدهٔ من به خون درنشاند-

کنون او سوی روشنایی رسید/پدر را همی جای خواهد گزید-

برآمد چنین روزگار دراز/کزان همرهان کس نگشتند باز-

همانا مرا چشم دارد همی/ز دیر آمدن خشم دارد همی-

ورا سال سی بد مرا شصت و هفت/نپرسید زین پیر و تنها برفت-

وی اندر شتاب و من اندر درنگ/ز کردارها تا چه آید به چنگ-

روان تو دارنده روشن کناد/خرد پیش جان تو جوشن کناد-

همی‌خواهم از کردگار جهان/ز روزی ده آشکار و نهان-

که یکسر ببخشد گناه مرا/درخشان کند تیره گاه مرا –

بهادر امیرعضدی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد