و.ک(122)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
مادر سیاوش در
شاهنامه:
طوس و گیو حین شکار در نخجیرگاهی در مرز توران با پریچهره ی
سرگردان(خویش گرسیوز) و رانده شده از
توران زمین مواجه میشوند:
چنین گفت موبد که یک روز طوس/بدانگه که برخاست بانگ خروس-
خود و گیو گودرز و
چندی سوار/برفتند شاد از در شهریار-
به نخچیر ِ گوران به
دشت دغوی/ابا باز و یوزان نخچیر جوی-
یکی بیشه پیش اندر
آمد ز دور/به نزدیک مرز سواران تور-
همی راند در پیش با
طوس گیو/پس اندر پرستنده ای چند نیو-
به بیشه یکی خوب رخ یافتند/پر از خنده لب هر دو بشتافتند-
به دیدار او در زمانه
نبود/برو بر ز خوبی بهانه نبود-
گیو از کنیزک ترک نام و نشانش را می پرسد:
بپرسید زو پهلوان از نژاد / برو سروبن یک به یک کرد یاد –
بدو گفت من خویش گرسیوزم / به شاه آفریدون کشد پروزم –
ورا گفت از مام خاتونیم /ز سوی پدر بر فریدونیم –
نیایم سپهدار گرسیوزست / بران مرز خرگاه او مرکزست –
کنیزک ترک را پیش کاوس می برند. پرسش گیو را تکرار می کند:
چو کاووس روی کنیزک بدید / بخندید ولب را به دندان گزید –
گوزنست اگر آهوی دلبرست / شکاری چنین از در مهتر ست –
بدو گفت خسرو نژاد تو چیست / که چهرت همانند چهر پریست –
بت اندر شبستان فرستاد شاه / بفرمود تا برنشیند به گاه –
بیراستندش به دیبای زرد / به یاقوت و پیروزه و لاجورد –
دگر ایزدی هرچه بایست بود / یکی سرخ یاقوت بد نا بسود –
مرگ بر سر زادن سیاوش:
یکی ماه دیدار فرّخ پسر/ که بر مادرآورد گیتی به سر –
چو آن شاهزاده ز مادر بزاد/ هم اندر زمان مادرش جان بداد –
........................
استاد محمد جعفر
محجوب :
سیاوش، سیا و اَرِشَن (اسب نر) - دارنده اسب نر ِ سیاه رنگ (شبرنگ ِ بهزاد).
سیاوش، پسر خوانده ی
رستم:
چنین تا برآمد برین
روزگار / تهمتن بیامد بر شهریار -
چنین گفت کاین کودک
شیرفش / مرا پرورانید باید به کش -
چو دارندگان ترا مایه
نیست / مر او را بگیتی چو من دایه نیست -
رستم پرورنده ی سیاوش،
کیخسرو:
برســـتم چنیـن گفت کای پهــلوان / همیشه بدی شـــاد و روشن
روان -
بگیـتی خردمنــد و
خامــش توئی / که پـروردگـار ســـــیاوش تــوئی -
******
بهادر امیرعضدی