و.ک(002,4)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
واژه ی موبد در شاهنامه ی فردوسی - بخش 04 - موبد: سردار، فرمانده سپاه، کارشناس و مشاور نظامی
***
برداشت مفاهیم متفاوت از موبد در شاهنامه فردوسی، فراتر از پندار عامه از موبد، به مفهوم ساده و مصطلح "مبلّغ، مرجع یا شارح ِ دینی".
حکیم طوس در شاهنامه، جایگاه های متعدد، متفاوت و گاه متضادی برای مفهوم موبد بر می گزیند.
***
موبد، سردار، فرمانده سپاه، کارشناس و مشاور نظامی:
یکی موبدی طوس یل را بخواند/پس پشت تو گفت جنگی نماند-
نباید کت اندر میان آورند/بجان سپهبد زیان آورند-
*
همه موبدان را ز لشکر بخواند/به چربی چه مایه سخن ها براند-
*
کنون ما نداریم پایاب اوی/نه پیچیم با بخت شاداب اوی-
چو موبد بیاید بیارد سپاه/ز لشکر ببندیم بر پشه راه-
*
از آن چار یک بهر موبد نهاد/که دارد سخنهای نیکو بیاد-
ز کار سپاه و ز کار جهان/به گفتی به شاه آشکار و نهان-
*
همه موبدان رای هشیار خویش/نهادند با گفت سالار خویش-
که ما را ز جیحون بباید گذشت/زدن کوس شاهی بران پهن دشت-
به آموی لشکر گهی ساختن/شب و روز نسودن از تاختن-
که آن جای جنگست و خون ریختن/چه با گیو و با رستم آویختن-
چو افراسیاب آن سخنها شنود/برافروخت از بخت و شادی نمود-
ابر پهلوانان و بر موبدان/بکرد آفرینی برسم ردان-
بهادر امیرعضدی