برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (63) - پند فردوسی
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش و گاه از زبان ِ دل ِ شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
پند فردوسی:
ز هرگونه گفتارها راندند/سخنهای شاهان بسی خواندند-
که هر کس که در شاهی او داد داد/شود در دو گیتی ز کردار شاد-
همان شاه بیدادگر در جهان/نکوهیده باشد بنزد مهان-
به گیتی بماند از او نام بد/همان پیش یزدان سرانجام بد-
کسی را که پیشه بجز داد نیست/چنو در دو گیتی دگر شاد نیست-
و
زمانه بدین سان همی بگذرد/دمش مرد دانا همی بشمرد-
هران روز بد کز تو اندر گذشت/بر آنی کزو گیتی آباد گشت-*
و
چنین داستان زد یکی پرخرد/که از خوی بد کوه کیفر برد-
و
چنین است رسم جهان جهان/که کردار خویش از تو دارد نهان-
همی با تو در پرده بازی کند/ز بیرون ترا بینیازی کند-
ز باد آمدی رفت خواهی به گرد/چه دانی که با تو چه خواهند کرد-
ببند درازیم و در چنگ آز/ندانیم باز آشکارا ز راز-
و
عنان بزرگی هرآنکو بجست/نخستین بباید بخون دست شست-
اگر خود کشد گر کشندش بدرد/بگرد جهان تا توانی مگرد-
وچنین است انجام و فرجام جنگ/یکی تاج یابد یکی گور تنگ-
و
به مردی نباید شد اندر گمان/که بر تو درازست دست زمان-
............................................
پ ن:
هران روز بد کز تو اندر گذشت/بر آنی کزو گیتی آباد گشت-
این بیت یادآور نقلی ست از مانی رویاروی شاپور ساسانی که:در ویرانی تن من، آبادی جهانی ست.
بهادر امیرعضدی