برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

ریزه کاری ِ ظریف و مینیاتوری ِ نابِ فردوسی- گستاخی بیژن

و.ک(109,2)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

ریزه کاری ِ ظریف و مینیاتوری ِ نابِ  فردوسی- گستاخی بیژن

***

جلوه ی ریزه کاری ظریف و مینیاتوری ِ نابِ فرزانه ی طوس، فردوسی بزرگ، در کنایه زدن برخورنده ی بیژن به پدرش گیو و از کوره در رفتن گیو از گستاخی پسرش بیژن.

***  بیژن به گیو در مصافش با فرود سیاوش، به گفتار پیشین گیو، (چو پیش آید این روزگار درشت/ترا روی بینند، بهتر که پشت)، کنایه می زند:

بر گیو شد بیژن شیر مرد/فراوان سخنها بگفت از نبرد-
که ای باب شیراوژن تیزچنگ/کجا پیل با تو نرفتی بجنگ-

"چرا دید پشت ترا یک سوار"/که دست تو بودی بهر کارزار-
ز ترکی چنین اسپ خسته بدست/برفتی سراسیمه برسان مست-
بدو گفت چون کشته شد بارگی/بدو دادمی سر به یکبارگی-
همی گفت گفتارهای درشت/چو بیژن چنان دید بنمود پشت-
برآشفت گیو از گشاد برش/یکی تازیانه بزد بر سرش-
بدو گفت نشنیدی از رهنمای/که با رزمت اندیشه باید بجای-
نه تو مغز داری نه رای و خرد/چنین گفت را کس بکیفر برد-

و بیژن، سر ِ کم آوردن ندارد که گویا، "سر برود، هم برآن سرست" و پشت به فرود و سپد کوه نمیکند و به سوی فرود می تازد: 
دل بیژن آمد ز تندی بدرد/به دادار دارنده سوگند خورد-
 که زین را نگردانم از پشت اسپ/مگر کشته آیم به کین ِ زرسپ-

........................

پ ن: 

بیژن در برهه ای نیز چنین گفته ست:

وگر خیزد اندر جهان رستخیز/نبیند کسی پشتم اندر گریز-

وگر جنگ سازند مر جنگ را/همیشه بشویم بخون چنگ را-

بهادر امیرعضدی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد