برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

(100) - اصطلاح ِ "چرخ یا چرخُو شدن"، در شاهنامه ی فردوسی

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
 (100) -  اصطلاح ِ "چرخ یا چرخُو شدن"، در شاهنامه ی فردوسی .
***
ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه
***
اصطلاح "چرخ یا چرخُو شدن" در شاهنامه

چَرخُو کردن یا چَرخُو شدن، اصطلاحی که در فارس، کازرون و شیراز  و ... هنوز مصطلح ست. 

***
اصطلاح "چرخ یا چرخُو*" به مفهوم ِ زمین و زمان را چَرخُو کردن، طومار کسی یا چیزی را در هم پیچیدن، چرخ* رو بر زمین زدن، متلاشی کردن، کُن فیکون کردن:

 کُند چرخ، منشور ِ او را سیاه/ستاره نخواند ورا نیز شاه-

*
 پس آگاهی آمد به بهرام گور/که از چرخ شد تخت را آب شور-
 پدرت آن سرافراز شاهان بمرد/به مرد و همه نام شاهی ببرد-
.......................................

پ ن:

* چرخ به مفهوم آسمان، فَلَک:
 ز یاقوت، سرخست چرخ کبود/نه از آب و گرد و نه از باد و دود-
آسمان ِ کبود و تار، از یاقوت(خورشید ِ تابناک) ست که سرخ و روشن شده.
 الا ای برآورده چرخ ِ بلند/چه داریی به پیری مرا مستمند-
 چو خورشید بر چرخ بنمود دست/شهنشاه بر تخت زرین نشست-
 چو یک بهره از تیره شب در گذشت/شباهنگ بر چرخ ِ گردان بگشت-
 ز چرخ فلک بر سرت باد ِ سرد/نیارد گذشتن به روز نبرد-
 چو خورشید بنهاد بر چرخ، تاج/به کردار زر آب شد روی عاج-

* چرخُو، چرخ او، چرخاب، چرخ آب:

آسمان بر آب رفتن یا آسمان بر آب شدن. مترادف ِ نقش ِ بر آب شدن.


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد