و.ک(102)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
مهر ورزی کیخسرو بر پیران ویسه در داستان دوازده رخ
***
گودرز پیام رسان کیخسرو به پیران در جنگ کیخسرو با افراسیاب:
همانست کان شاه آزرمجوی/مرا گفت با او همه نرم گوی-
ازان کو بکارسیاوش رد/بیفگند یک روز بنیاد بد-
بنزد منش دستگاهست نیز/ز خون پدر بیگناهست نیز-
گناهی که تا این زمان کردهای/ز شاهان گیتی که آزردهای-
همی شاه بگذارد از تو همه/بدی نیکی انگارد از تو همه-
نباید که بر دست ما بر تباه/شوی بر گذشته فراوان گناه-
دگر کز پی جنگ افراسیاب/زمانه همی بر تو گیرد شتاب-
بزرگان ایران و فرزند من/بخوانند بر تو همه پند من-
سخن هرچ دانی بدیشان بگوی/وزیشان همیدون سخن بازجوی-
اگر راست باشد دلت با زبان/گذشتی ز تیمار و رستی بجان-
بر و بوم و خویشانت آباد گشت/ز تیغ منت گردن آزاد گشت-
ور از تو پدیدار آید گناه/نماند بتو مهر و تخت و کلاه-
نجویم برین کینه آرام و خواب/من و گرز و میدان افراسیاب-
بهادر امیرعضدی