و.ک(028)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
ردّ و رگه ی "رخصت خواستن" و "فرصت دادن" از آداب ِ زور خانه، در شاهنامه
***
بیژن از گودرز، نیای خود، برای نبرد با هومان ویسه "رخصت" میخواهد:
من اینک بخون چنگ را شستهام/همان جنگ او را کمر بستهام-
چو "دستور" باشد مرا پهلوان/شوم پیش او چون هژبر دمان-
بفرماید اکنون سپهبد به گیو/مگر کان سلیح سیاوش نیو-
دهد مر مرا خود و رومی زره/ز بند زره برگشاید گره-
چو بشنید گودرز گفتار اوی/بدید آن دل و رای هشیار اوی-
بخندید گودرز و زو شاد شد/بسان یکی سرو آزاد شد-
بدو گفت نیک اختر و بخت گیو/که فرزند بیند همی چون تو نیو-
تو تا چنگ را باز کردی بجنگ/فروماند از جنگ چنگ پلنگ-
گودرز به بیژن "فرصت" نبرد با هومان را می دهد:
"ترا دادم این رزم هومان کنون/مگر بخت نیکت بود رهنمون"-
گر این اهرمن را بدست تو هوش/براید بفرمان یزدان بکوش-
بنام جهاندار یزدان ما/بپیروزی شاه و گردان ما-
بگویم کنون گیو را کان زره/که بیژن همی خواهد او را بده-
بیژن به پاس رخصت دادن نیا، در برابر او، زمین ادب می بوسد:
بگفت این سخن با نبیره نیا/نبیره پر از بند و پر کیمیا-
پیاده شد از اسب و روی زمین/ببوسید و بر باب کرد آفرین-
بهادر امیرعضدی