بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
« آداب میگساری »، در شاهنامه فردوسی - بنام نوشیدن می - 10
***
رستم در مسیر یافتن کی قباد:
چو دیدند مر پهلوان را به راه/پذیره شدندش ازان سایهگاه-
که ما میزبانیم و مهمان ما/فرود آی ایدر به فرمان ما-
بدان تا همه دست شادی بریم/به یاد رخ نامور می خوریم-
تهمتن بدیشان چنین گفت باز/که ای نامداران گردن فراز-
بیازید جامی لبالب نبید / بیاد تهمتن به دم در کشید -
تهمتن همیدون یکی جام می / بخورد آفرین کرد بر جان کی -
سر تخت ایران ابی شهریار/مرا باده خوردن نیاید به کار-
نشانی دهیدم سوی کیقباد/کسی کز شما دارد او را به یاد-
*
اولین دیدار و نشست رستم با کیقباد، پس از یافتن و به شاهی نشاندنش:
بیامد دمان تا لب رودبار/نشستند در زیر آن سایهدار-
جوان از بر تخت خود برنشست/گرفته یکی دست رستم به دست-
به دست دگر جام پر باده کرد/وزو یاد مردان آزاده کرد-
دگر جام بر دست رستم سپرد/بدو گفت کای نامبردار و گرد-
بپرسیدی از من نشان قباد/تو این نام را از که داری به یاد-
و
سخن چون به گوش سپهبد رسید/ز شادی دل اندر برش برطپید-
بیازید جامی لبالب نبید/بیاد تهمتن به دم درکشید-
تهمتن همیدون یکی جام می/بخورد آفرین کرد بر جان کی-
برآمد خروش از دل زیر و بم/فراوان شده شادی اندوه کم-
*
بدان تا همه دست شادی بریم / به یاد رخ نامور می خوریم -
*
به بگماز* کوتاه کردند شب / به یاد سپهبد گشادند لب -
*
بباشیم یک روز و دم برزنیم / یکی بر لب خشک نم برزنیم -
به می دست بردند و مستان شدند / ز یاد سپهبد به دستان شدند -بهادر امیرعضدی