برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

رفتار جوانمردانه ی کیکاووس با دختران افراسیاب، پس از شکست افراسیاب

 و.ک(095)

بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***
رفتار جوانمردانه ی کیکاووس با دختران افراسیاب، پس از شکست افراسیاب و به اسارت در آمدن بزرگان و خویشان افراسیاب:

جهاندار پس گیو را پیش خواند/بران نامور تخت شاهی نشاند-
 بفرمود تا خواسته پیش برد/همان نامور سرفرازان گرد-
 همان بیگنه روی پوشیدگان/پس پرده اندر ستم دیدگان-
 همان جهن را پای کرده ببند/ببردند نزدیک تخت بلند-
بدان دختران رد افراسیاب/نگه کرد کاوس مژگان پر آب-
پس پردهٔ شاهشان جای کرد/همانگه پرستنده بر پای کرد-
اسیران و آنکس که بود از نوا/بیاراست مر هر یکی را جدا-
یکی را نگهبان یکی را ببند/ببردند از پیش شاه بلند-


کیخسرو پس از تسخیر گنگ(بهشت گنگ)و گریختن افراسیاب، با بجا ماندگان دژ، مدارا پیشه میکند.
کیخسرو، خویشان افراسیاب را در پناه خود میگیرد:

 نباید که بر کاخ افراسیاب/بتابد ز چرخ بلند آفتاب -
هم آواز پوشیده رویان اوی/نخواهم که آید ز ایوان به کوی-
ز خویشان او کس نیازرد شاه/چنانچون بود در خور پیشگاه-


سپاهیان برآنند که گویی کیخسرو به میهمانی آمده ست.آنان مدارای کیخسرو بر تورانیان را بر نمی تابند.  چرا خان و مان و خانواده و سران به جا مانده در دژ را تار ومار نمی کند:‌
 چو زان گونه دیدند کردار اوی/سپه شد سراسر پر از گفت و گوی-
که کیخسرو ایدر بدان سان شدست/که گویی سوی باب مهمان شدست-
همی یاد نایدش خون پدر/بخیره بریده ببیداد سر-
همان مادرش را که از تخت و گاه/ز پرده کشیدند یکسو براه-

شبان پروریدست وز گوسفند/مزیدست شیر این شه هوشمند-
چرا چون پلنگان بچنگال تیز/نه انگیزد از خان او رستخیز-
فرود آورد کاخ و ایوان اوی/برانگیزد آتش ز کیوان اوی-


پند کیخسرو در پاسخ به سران و سرداران ایرانی در جنگ حصار:

بهتر آنست که از کینه، دست شوییم و داد و دادگری پیشه سازیم(همان به که با کینه داد آوریم).
ز گفتار ایرانیان پس خبر/بکیخسرو آمد همه در بدر-
فرستاد کس بخردان را بخواند/بسی داستان پیش ایشان براند-
که هر جای تندی نباید نمود/سر بی خرد را نشاید ستود-
همان به که با کینه داد آوریم/بکام اندرون نام یاد آوریم-
که نیکیست اندر جهان یادگار/نماند بکس جاودان روزگار-
همین چرخ گردنده با هر کسی/تواند جفا گستریدن بسی-


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد