و.ک(005)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
غلام و برده، در قامت "غنیمت جنگی" در شاهنامه:
****
رستم در نبرد با سپاه خاقان و شکست دادن خاقان:
چنان شد در و دشت آوردگاه/که از کشته جایی ندیدند راه-
برفتند یک بهره زنهار خواه/گریزان برفتند بهری براه-
چنین گفت رستم که کشتن بسست/که زهر زمان بهر دیگر کسست-
بجست اندران دشت چیزی که بود/ز زرین وز گوهر نابسود-
سراسر فرستاد نزدیک شاه/غلامان و اسپان و تیغ و کلاه-
وزان بهرهٔ خویشتن برگرفت/همه افسر و مشک و عنبر گرفت-
***
کیکاووس و اسیران جنگی تورانی پس از شکست افراسیاب:
چو برزد خور از چرخ رخشان سنان/بپیچید شب گرد کرده عنان-
جهاندار پس گیو را پیش خواند/بران نامور تخت شاهی نشاند-
بفرمود تا خواسته پیش برد/همان نامور سرفرازان گرد-
اسیران و آنکس که بود از نوا/بیاراست مر هر یکی را جدا-
یکی را نگهبان یکی را ببند/ببردند از پیش شاه بلند-
ازان پس همه خواسته هرچ بود/ز دینار وز گوهر نابسود-
بارزانیان داد تا آفرین/بخوانند بر شاه ایران زمین-
دگر بردگان، مهتران را سپرد/بایوان ببرد از بزرگان و خرد-بهادر امیرعضدی