برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

(113) - اصطلاح ِ "خون راه انداختن" یا "خون به پا کردن"، در شاهنامه فردوسی.

بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه
***
 (113) - اصطلاح ِ "خون راه انداختن" یا "خون به پا کردن"، در شاهنامه فردوسی.
***
بستور به کین خواهی پدرش زریر:

بیارید گفتا سیاه مرا/نبردی قبا و کلاه مرا-
که امروز من از پی کین اوی/برانم ازین دشمنان خون به جوی-


قارن کاوه، در نبرد سپاه منوچهر با سپاه افراسیاب: 
 منوچهر از آن جایگه جنگجوی/به کینه سوی تور بنهاد روی-
 بکوشید با قارن رزم زن/دگر گرد گرشاسپ زان انجمن-
 مگر دست یابید بر دشت کین/برین دو سرافراز ایران زمین-
 روان نیاگان ما خوش کنید/دل بدسگالان پرآتش کنید-

قارن کاوه، به کین خواهی کشته شدن  برادرش قباد به دست بارمان ویسه :
چنین گفت با نامور نامجوی/که من خون به کین اندر آرم به جوی-


پوراندخت به پیروز خسرو:

خبر چون به نزدیک پوران رسید/ز لشکر بسی نامور برگزید-

ببردند پیروز راپیش اوی/بدو گفت کای بد تن کینه جوی-

ز کاری که کردی بیابی جزا/چنانچون بود در خور ناسزا-

مکافات یابی ز کرده کنون/برانم ز گردن تو را جوی خون-


خون به پا کردن قارن رزم زن  در نبرد با شیرویه:

چو شب روز شد قارن رزمخواه درفشی برافراخت چون گرد ماه

چو شیروی دید آن درفش یلی/به کین روی بنهاد با پردلی

بکشتند ازیشان فزون از شمار/همی دود از آتش برآمد چوقار-

همه روی دریا شده قیرگون/همه روی صحرا شده جوی خون-

بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد