بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
« آداب میگساری »، در شاهنامه فردوسی - بنام نوشیدن می - 11
***
بنام نوشیدن ِ اسفندیار:
بیاراست گشتاسپ ایوان و تخت/دلش گشت خرم بدان نیکبخت-
به ایوانها در نهادند خوان/به سالار گفتا مهان را بخوان-
بیامد ز هر گنبدی میگسار/به نزدیک آن نامور شهریار-
می خسروانی به جام بلور/گسارنده می داد رخشان چو هور-
همه چهرهٔ دوستان برفروخت/دل دشمنان را به آتش بسوخت-
پسر خورد با شرم یاد پدر/پدر همچنان نیز یاد پسر-
بپرسید گشتاسپ از هفتخوان/پدر را پسر گفت نامه بخوان-
بنام نوشیدن ِ اسفندیار بر لب هیرمند:
وزانجا بیامد سوی هیرمند/همی بود ترسان ز بیم گزند-
بر آیین ببستند پردهسرای/بزرگان لشگر گزیدند جای-
شراعی بزد زود و بنهاد تخت/بران تخت بر شد گو نیکبخت-
می آورد و رامشگران را بخواند/بسی زر و گوهر بریشان فشاند-
به رامش دل خویشتن شاد کرد/دل راد مردان پر از یاد کرد-
چو گل بشکفید از می سالخورد/رخ نامداران و شاه نبرد-
بهادر امیرعضدی