برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
راز و فلسفه ی "تازه سیب" در شاهنامه فردوسی - بخش 01
***
فردوسی خود را بسان تازه سیب در دستان ابومنصور می داند:
بدین نامه چون دست کردم دراز/یکی مهتری بود گردنفراز-
جوان بود و از گوهر پهلوان/خردمند و بیدار و روشن روان-
مرا گفت کز من چه باید همی/که جانت سخن برگراید همی-
به چیزی که باشد مرا دسترس/بکوشم نیازت نیارم به کس-
همی داشتم چون یکی تازه سیب/که از باد نامد به من بر نهیب-
به کیوان رسیدم ز خاک نژند/از آن نیکدل نامدار ارجمند-