برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
نبردهای سه گانه ی دارای داراب با اسکندر – بخش ۲/۶
***
تسلیم دارای داراب به اسکندر:
یکی نامه بنوشت با داغ و درد/دو دیده پر از خون و رخ لاژورد-
ز دارای داراب بن اردشیر/سوی قیصر اسکندر شهرگیر-
کنون گر بسازی و پیمان کنی/دل از جنگ ایران پشیمان کنی-
همه گنج گشتاسپ و اسفندیار/همان یاره و تاج گوهرنگار-
فرستم به گنج تو از گنج خویش/همان نیز ورزیدهٔ رنج خویش-
همان مر ترا یار باشم به جنگ/به روز و شبانت نسازم درنگ-
سکندر چو آن نامه برخواند گفت/که با جان دارا خرد باد جفت-
کسی کو گراید به پیوند اوی/به پوشیدهرویان و فرزند اوی-
نبیند مگر تخته گور تخت/گر آویخته سر ز شاخ درخت-
همه به اصفهانند بیدرد و رنج/ازیشان مبادا که خواهیم گنج-
تو گر سوی ایران خرامی رواست/همه پادشاهی سراسر تراست-
ز فرمان تو یک زمان نگذریم/نفس نیز بیراه تو نشمریم-
دارا ازین تسلیم خود به اسکندر ننگش میآید:
چو آن پاسخ نامه دارا بخواند/ز کار جهان در شگفتی بماند-
سرانجام گفت این ز کشتن بتر/که من پیش رومی ببندم کمر-
ستودان مرا بهتر آید ز ننگ/یکی داستان زد برین مرد سنگ-