برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
اغراق یا بزرگنمایی در شاهنامه ی فردوسی - بخش چهارم
***
اغراق و بزرگنمایی، شگردی هنرمندانه که ردّ و نشان آن را در بسیاری از هنرها از جمله کاریکاتور، مینیاتور، سینما، تاتر، شعر(بویژه غزل)، داستان و ... می توان دید. اغراق، جلوه یی ست از هنر که برای ملموس و مشهود کردن یک واقعیت، آن را پر رنگ و لعاب تر و فراتر از اصل ِ همان واقعیت به رخ می کشد. نبوغ فردوسی در بکار گیری شگرد ِ اغراق، بسیار در شاهنامه دیده می شود. اغراق یکی از ارکان شاهنامه ست.
***
فرازهایی از اغراق در شاهنامه ی فردوسی
***
نبرد دارای داراب با اسکندر:
جهاندار دارا سپه برگرفت/جهان چادر قیر بر سرگرفت-
بیاورد لشکر ز رود فرات/به هامون سپه بیش بود از نبات-
سکندر چو بشنید کامد سپاه/بزد کوس و آورد لشکر به راه-
*
سپاه دو کشور کشیدند صف/همه نیزه و گرز و خنجر به کف-
برآمد چنان از دو لشکر خروش/که چرخ فلک را بدرید گوش-
چو دریا شد از خون گردان زمین/تن بی سران بد همه دشت کین-
پدر را نبد بر پسر جای مهر/بریشان نبخشید گردان سپهر-
*
نبرد شاهوی هفتواد با اردشیر بابکان:
سپه برکشید از دو رویه دو صف/ز خورشید و شمشیر برخاست تف-
چو آواز کوس آمد از پشت پیل/همی مرد بیهوش گشت از دو میل-
برآمد خروشیدن گاودم/جهان پر شد از بانگ رویینه خم-
زمین جنب جنبان شد از میخ نعل/هوا از درفش سران گشت لعل-
از آواز گوپال وز ترگ و خود/همی داد گردون زمین را درود-
تگ بادپایان زمین را کنان/در و دشت شد پر سر بی تنان-
برآن گونه شد لشکر هفتواد/که گفتی بجنبید دریا ز باد-
بیابان چنان شد ز هر دو سپاه/که بر مور و بر پشه شد تنگ راه-
بهادر امیرعضدی