و.ک(086)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
بیژن و سرکوفت زدن به پدرش گیو "نه آنی که بودی"، و برانگیختنش به نبرد با تژاو:
چنین گفت بیژن به فرخ پدر/که ای نامور گُرد ِ پرخاشخر-
سرافراز و بیداردل پهلوان/به پیری نه آنی که بودی جوان-
ترا با تژاو این همه پند چیست/به ترکی چنین، مهر و پیوند چیست-
همی گرز و خنجر بباید کشید/دل و مغز ایشان بباید درید-
برانگیخت اسپ و برآمد خروش/نهادند گوپال و خنجر به دوش-
یکی تیره گرد از میان بردمید/بدان سان که خورشید شد ناپدید-
بهادر امیرعضدی