برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
اغراق یا بزرگنمایی در شاهنامه ی فردوسی - بخش پنجم
***
اغراق و بزرگنمایی، شگردی هنرمندانه که ردّ و نشان آن را در بسیاری از هنرها از جمله کاریکاتور، مینیاتور، سینما، تاتر، شعر(بویژه غزل)، داستان و ... می توان دید. اغراق، جلوه یی ست از هنر که برای ملموس و مشهود کردن یک واقعیت، آن را پر رنگ و لعاب تر و فراتر از اصل ِ همان واقعیت به رخ می کشد. نبوغ فردوسی در بکار گیری شگرد ِ اغراق، بسیار در شاهنامه دیده می شود. اغراق یکی از ارکان شاهنامه ست.
***
فرازهایی از اغراق در شاهنامه ی فردوسی
***
در نبرد هماون و رستم از فراز کوه هماون:
بران کوه سر ماند رستم شگفت/به بر گشتن اندیشه اندر گرفت-
فرود آمد از کوه و دل بد نکرد/گذر بر سپاه و سپهبد نکرد-
همی گفت تا من کمر بستهام/بیک جای یک سال ننشستهام-
فراوان سپه دیدهام پیش ازین/ندانم که لشکر بود بیش ازین-
ازان کوه سر سوی هامون کشید/همی نیزه از کینه در خون کشید-
بیک نیمه از روز لشکر گذشت/کشیدند صف بر دو فرسنگ دشت-
ز گرد سپه روشنایی نماند/ز خورشید شب را جدایی نماند-
ز تیر و ز پیکان هوا تیره گشت/همی آفتاب اندران خیره گشت-
خروش سواران و اسپان ز دشت/ز بهرام و کیوان همی برگذشت-
ز جوش سواران و زخم تبر/همی سنگ خارا برآورد پر-
همه تیغ و ساعد ز خون بود لعل/خروشان دل خاک در زیر نعل-
دل مرد بددل گریزان ز تن/دلیران ز خفتان بریده کفن-
برفتند ازان جای شیران نر/عقاب دلاور برآورد پر-
نماند ایچ با روی خورشید رنگ/بجوش آمده خاک بر کوه و سنگ-