و.ک(027,1)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
آداب رزم، ادامه ی نبرد در شب را بر نمی تابد - بخش 1- نبرد سپاه افراسیاب با سپاه کیخسرو
***
در نبرد سپاه افراسیاب با سپاه کیخسرو:
چو خورشید را پشت باریک شد/ز دیدار شب روز تاریک شد-
فریبنده گرسیوز پهلوان/بیامد بپیش برادر نوان-
که اکنون ز گردان که جوید نبد/زمین پر ز خون آسمان پر ز گرد-
سپه بازکش چون شب آمد مکوش/که اکنون برآید ز ترکان خروش-
گویا سپاهیان نیز با رسیدن شب ادامه ی نبرد را خوش نمیدارند:
تو در جنگ باشی سپه در گریز/مکن با تن خویش چندین ستیز-
شکست افراسیاب از نوه اش کیخسرو، سخت گران می آید:
بر افراسیاب آن سخن مرگ بود/کجا پشت خود را بدیشان نمود-
ز تورانیان او چو آگاه شد/تو گفتی برو روز کوتاه شد-
افراسیاب، آداب ِ نجنگیدن در شب را به رخ ِ کیخسرو میکَشد و شکست خود را بدینگونه تسکین می دهد:
چو آوردگه خوار بگذاشتند/بفرمود تا بانگ برداشتند-
که این شیر مردی ز زنگ شبست/مرا باز گشتن ز تنگ شبست-
افراسیاب به کیخسرو:
هر چند امروز بخت ترا یاری کرد و مدد رساند و باد به بادبان کشتی نجات تو افتاد و رزم را پیش بردی، لیک چو فردا رسد، رزم فردا ببین:
گر ایدونک امروز یکبار باد/ترا جست و شادی ترا در گشاد-
چو روشن کند روز روی زمین/درفش دلفروز ما را ببین-
همه روی ایران چو دریا کنیم/ز خورشید تابان ثریا کنیم-
بهادر امیرعضدی