برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

مقام و منصب والیگری(استاندار، والی) در شاهنامه

و.ک(077)  

بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

مقام و منصب والیگری(استاندار، والی) در شاهنامه

*** 
کیخسرو، در برهه ای از سرحدداری خود، گیو را به والیگری مکران می گمارد:

همه شهرها دید برسان چین/زبانها بکردار مکران زمین-
بدان شهرها در بیاسود شاه/خورش خواست چندی ز بهر سپاه-
سپرد آن زمین گیو را شهریار/بدو گفت بر خوردی از روزگار-
درشتی مکن با گنهکار نیز/که بی رنج شد مردم از گنج و چیز-

کیخسرو، در در برهه ای از سرحدداری خود، اشکش را به والیگری مکران می گمارد:
ز اشکش پذیرفت شاه آنچ دید/و زآن نامداران یکی برگزید-
ورا کرد مهتر بمکران زمین/بسی خلعتش داد و کرد آفرین-
چو آمد ز مکران و توران بچین/خود و سرفرازان ایران زمین-
پذیره شدش رستم زال سام/سپاهی گشاده دل و شاد کام-
و
 اشکش پذیرفت شاه آنچ دید/و زآن نامداران یکی برگزید-
ورا کرد مهتر بمکران زمین/بسی خلعتش داد و کرد آفرین-

بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد