برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
کیخسرو، پیش از عروجش، دارایی دربار را به زال، گیو، طوس، گودرز، فریبرز و بیژن می بخشد:
دگر گنج کش خواندندی عروس/که آگند کاوس در شهر طوس-
بگودرز فرمود کان را ببخش/به زال و بگیو و خداوند رخش-
همه جامه های تنش برشمرد/نگه کرد یکسر برستم سپرد-
همان یاره و طوق کنداوران/همان جوشن و گرزهای گران-
ز اسبان بجایی که بودش یله/بطوس سپهبد سپردش گله-
همه باغ و گلشن بگودرز داد/بگیتی ز مرزی که آمدش یاد-
سلیح تنش هرچ در گنج بود/که او را بدان خواسته رنج بود-
سپردند یکسر بگیو دلیر/بدانگه که خسرو شد از گنج سیر-
از ایوان و خرگاه و پرده سرای/همان خیمه و آخور و چارپای-
فریبرز کاوس را داد شاه/بسی جوشن و ترگ و رومی کلاه-
یکی طوق روشن تر از مشتری/ز یاقوت رخشان دو انگشتری-
نبشته برو نام شاه جهان/که اندر جهان آن نبودی نهان-
ببیژن چنین گفت کین یادگار/همی دار و جز تخم نیکی مکار-
بهادر امیرعضدی