و.ک(003,11)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***ردّ و نشان ِ جبر باوری در شاهنامه ی فردوسی - بخش 11 - جبر اندیشی فردوسی - فریدون در رثای مرگ ایرج
***گلایه ی فردوسی از جهان:
جهانا بپروردیش در کنار/وز آن پس ندادی به جان زینهار-
نهانی ندانم ترا دوست کیست/بدین آشکارت بباید گریست-
سپه داغ دل شاه با های و هوی/سوی باغ ایرج نهادند روی-
جبر اندیشی فردوسی، از زبان سلم و تور در نامه به فریدون:
سلم و تور هم به حکم مقدرِ قضا و قدر و سرنوشت(نوشته) خستو و معترفند:
نوشته چنین بودمان از بوش/به رسم بوش اندر آمد روش-
هژبر جهانسوز و نر اژدها/ز دام قضا هم نیابد رها-
و در پادشاهی خسرو پرویز:
چه جوییم زین گنبد تیزگرد/که هرگز نیاساید از کارکرد-
یکی راهمی تاج شاهی دهد/یکی را بدریا بماهی دهد-
یکی را برهنه سروپای و سفت/نه آرام و خواب و نه جای نهفت-
یکی را دهد توشهٔ شهد و شیر/بپوشد بدیبا و خز و حریر-
سرانجام هردو بخاک اندرند/بتارک بدام هلاک اندرند-
اگر خود نزادی خردمند مرد/ندیدی ز گیتی چنین گرم و سرد-
ندیدی جهان از بُنِه، بِه بُدی/اگر کِه بُدی مَرد اگر مِه بُدی-
قهر و قساوت را منتسب به دهر (زمانه)، گنبد تیزگَرد، دنیا(گیتی)، (جهان)، (نوشته) و فلک(سپهر) می داند. و بیداد و جور و جباریت را به دامن جبرِ زمانه آذین می بندد.
بی گمان، جبر اندیشی حکیم و دادن مهار به دست قضا و قدر، از آن رو ست که دادار دادگر را جبار و قهار نمی پندارد.
بی گمان، به موازات جبر اندیشی "مقطعی، گذرا و کم دامنه" در برهه هایی و در برخی از بیت های شاهنامه حکیم خردمند طوس، این کنشگری(عملگرایی، پراگماتیسم، اراده گرایی و اختیار گزینی) پر حجم و پر دامنه و پر رنگ و لعابِ "پراگماتیسم" خردمندانه و هشیار و تیز بین رستم، سمج و نتیجه بخش گشتاسب، آزمندانه ی اسفندیار، هیجانی و عاطفی سهراب، ریسک پذیر و خطر آفرین اسکندر و به فرجام پراگماتیسم افسار گسیخته و پر شور بیژن گیو و سخت و دشوار و کمر شکن گیو گودرز و دیگران ست که در سرتاسر و در جای جای شاهنامه موج می زند و به فخر و مباهات به رخ کشیده می شود.
بهادر امیرعضدی